حضرت مهدی‌(عج) به عنوان منجی که تمام ادیان الهی به ظهورش پیروان خود را وعده داده‌اند، تمام پیامبران به او اقتدا می‌کنند از خضر نبی تا عیسی‌بن مریم (علیهم السلام و الصلاة)

ای کسانیکه ایمان آورده اید! بر شما باد نفسهای خودتان، گمراهی گمراهان شما را آسیب نمی رساند، اگر شما هدایت یافته باشید در گذشته مردم پیامبران را تکذیب کرده اند و خداوند فرشتگان را انکار نموده اند و روز رستاخیز را به استهزاء گرفته اند، آن روزی که خداوند منان با بکارگیری الفاظ و حروف تاکید همچون حروف جواب، اِن، لام و نون به حقیقت و حتمیت آن سوگند یاد کرده و می فرماید : « وُ نستیبئونکُ : احق هو؟ قل : ای و ربی اِنه لحق، و ما انتم بمعجزین.»

« از تو می پرسند : آیا به راستی آن حق است؟ بگو :‌ آری، به پروردگار سوگند، که آن حق است و شما هرگز راه فراری ندارید»

در عین حال، منکرین معاد و قیامت، بسیار و معتقدین به آن اندکند.

11

بنابراین وقتی بیشتر مردم گفتار خداوند را تکذیب می نمایند، پذیرفتن سخنان من نیز، دلیل بی اعتباری آنان و بی احترامی و اسائه ادب به من نیست. زیرا انسان به طبیعت حال در مسائل مربوط به ماوراء طبیعت زود قضاوت می کند. بسیار مشاهده می شود افرادی که از درک مسائل بسیار ساده ناتوان هستند، در مسائل بسیار پیچیده جهان متافیزیک اظهار نظر می کنند و به انکار و تکذیب بر می خیزند. حتی به خود اجازه می دهند که در شگفتیهای جهان آفرینش فلسفه بافی نمایند.
بسیار دیده می شود که افراد مکتب نرفته و یا کم سواد، که از درک فرمول یک مولکول آب ناتوان هستند، به خود اجازه می دهند که در مسائل ماوراء طبیعت به نقص و ابرام پرداخته، در مورد آفریدگار جهان هستی به تجزیه و تحلیل بپردازند. چه گویم در مورد جامعه ای که کسی را روشنفکر می پندارند که به اعتقادات دینی پشت پا بزند و میراث نیاکان خود را به دور اندازد و به دنبال غرائز حیوانی گام بردارد!
ای گروه روشنفکران ! که از تاریخ خود بیگانه اید و از راه نیاکان خود منحرف شده اید، و به عقاید دینی خود پشت پا زده اید و بحث از « مصلح غیبی» را افسانه ی انگارید، همه انسانها بدانند که حضرت مهدی (عج) در پاسخ یکی از سفیران خود که در مورد منکران آن حضرت پرسیده بود، چه نوشته اند؟ امام علیه السلام در پاسخ او چنین نوشت : کسی که مرا انکار نماید، از من نیست راه او راه فرزند حضرت نوح علیه السلام است.
آیا کسی راضی می شود که از راه پسر نوح پیروی کند و سرانجام از روی لجاجت طعمه امواج خروشان دریا شود و غرق گردد؟! نه هرگز، انقلاب شکوهمند آن انقلابگر پیروز در آستانه وقوع است … و بدیهی است که کسی را یارای مقاومت در برابر آن نیست. مگر کسی می تواند در مقابل امواج کوه پیکر دریا بایستد؟ مگر کسی می تواند در برابر حوادثی چون طوفان، تندباد، زلزله و نظائر آنها بایستد؟ و کسی نمی تواند در یک لحظه در دو مسیر حرکت کند، لذا کسی که از هوای نفس پیروی می کند از مسیر حق جدا می شود و هر کس که به ندای عقلش گوش فرا می دهد در برابر حق تسلیم خواهد شد.
ظهور و قیام حضرت مهدی (عج) همچون مرگ است که خواه ناخواه برای همگان پیش خواهد آمد، کسی که مرگ را باور کند با آن روبرو خواهد شد و کسی که مرگ را تکذیب و برای دیگران بداند و خود را در این جهان جاودانه پندارد باز هم با آن مواجه خواهد شد. ظهور مهدی (عج) نیز بدون شک و تردید به وقوع خواهد پیوست. هر کس می خواهد باور کند و هر کس می خواهد تکذیب نماید.
امام صادق (ع) می فرماید :
اگر یکی از شما دو جان داشت، می توانست با یکی از آنها تجربه اندوخته، با دیگری زندگی جدی نماید. ولی برای هیچکس جز یک جان وجود ندارد، هنگامی که از دستش رفت، راه توبه بسته می شود. از این رهگذر هنگامی که کسی به نام ما به سراغ شما می آید خوب بیندیشد که برای چه شما را دعوت می کند؟ و در چه راهی گام برداشته، خروج می نمائید؟
طبق فرمودة امام علیه السلام، برهه ما لازمست که در مورد این تنها سرمایه خودآگاهانه مراقب باشیم.
شماره ۳ بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۰۲ و جلد ۵۲ صفحه ۳۸۳
شماره ۴ منتخب الاثر صفحه ۳۱۶و۳۱۸
شماره ۵ المهدی ۱۹۹و۲۱۹و۳۱۶
شماره ۶ الام المهدی صفحه ۶۹و۳۴۳
شباهت امام عصر (عج) دیگر انبیاء الهی
شباهت امام عصر (عج) با دیگر انبیاء الهی

شباهت حضرت مهدی به پیامبران علیهم السلام
شباهت به آدم
خداوند آدم را خلیفه خود در تمام زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت و در قرآن چنین فرمود:
انی جاعل فی‌الارض خلیفه ۳۸۶
و خداوند حضرت حجت علیهم السلام را نیز وارث زمین خواهد ساخت و خلیفة خود در زمین خواهد فرمود، چنانکه از حضرت ابی‌عبدالله صادق علیه السلام مروی است که در تفسیر آیة:
وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی‌الارض ۳۸۷
او قائم و اصحابش می‌باشند و هنگام ظهورش در مکه در حالیکه دست بر صورت می‌کشد می‌گوید: الحمد الله الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض … ۳۸۸
و در حدیث مفضل آمده که:
خروج می‌کند در حالیکه ابری بالای سرش سایه افکنده و در آن منادی ندا می‌کند: این مهدی خلیفه خدا است از او پیروی کنید.
گریه آدم علیه السلام: از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده که فرمود:
آدم علیه السلام آنقدر بر فراق بهشت گریست تا اینکه (اشک) از دوگونه‌اش مانند آبراههائی جاری شد. ۳۸۹
از امام صادق علیه السلام نیز همین معنی روایت شده است. ۳۹۰
حضرت قائم علیه‌السلام نیز –مانند آدم- گریه بسیار دارد، چنانکه در زیارت ناحیه از آن حضرت است که –خطاب به جدش حسین علیه‌السلام- می‌گوید:
شب و روز برایت ندبه می‌کنم و به جای اشک بر تو خون می‌گریم.
درباره آدم آیه نازل شده که:
خداوند تمام اسمها را به آدم تعلیم فرمود. ۳۹۱
و اما قائم: خداوند آنچه به آدم آموخت به او نیز آموخته و اضافه بر آن هم مطالب دیگر آموخته است، چه اینکه آدم بیست‌وپنج حرف از اسم اعظم را آموخته بود –چنانکه در حدیث آمده- و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هفتادودو حرف از آن را آموخت، و تمام اموری که خداوند متعال به پیامبرش داده به اوصیای آن حضرت نیز داده شده تا به مولای ما حضرت قائم علیه‌السلام عجل الله فرجه، نوبت رسید.
و در خبر صحیحی ثقه‌الاسلام کلینی از حضرت ابی‌عبدالله صادق علیه‌السلام مروی است که فرمود:
آن علمی که به آدم علیه‌السلام نازل شد دیگر برداشته نشد، و هیچ عالمی نمرده مگر اینکه علمش را به ارث گذاشته است؛ زمین بدون عالم باقی نمی‌ماند. ۳۹۲
آدم زمین را با عبادت خدا زنده کرد، پس از آنکه جنیان با کفر و طغیانشان آنرا میرانده بودند.
قائم علیه‌السلام نیز زمین را با دین خدا و عبادت و عدالت و برپائی حدودش زنده خواهد کرد، بعد از مردن آن به کفر و معصیت اهل زمین.
در بحار از حضرت ابوجعفر باقر علیه‌السلام درباره آیة:
یحیی الارض بعد موتها. ۳۹۳
آمده که فرمود:
خداوند عزوجل به وسیله قائم علیه‌السلام زمین را بعد از مرگش زنده گرداند.
منظور از مرگ آن، کفر اهل آن می‌باشد که کافر در حقیقت مرده است. ۳۹۴
و در وسائل درباره آیة:
یحیی الارض بعد موتها.
آمده که حضرت ابراهیم موسی‌بن‌جعفر علیهما السلام فرمود:
به وسیله باران احیا نمی‌کند، بلکه خداوند مردانی برمی‌انگیزد که عدالت را زنده می‌کنند، و زمین به خاطر احیای عدالت زنده می‌شود، و به درستی که اگر یک حد در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. ۳۹۵
و در همان کتاب از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله منقول است که فرمود:
یک ساعت امام عادل بهتر است از عبادت هفتاد سال، و یک حد که برای خدا در زمین برپا شود، سودمندتر است از چهل روز باران. ۳۹۶
با این همه تا کی و تا چند آدم و قائم را با هم مقایسه کنم در حالیکه آدم به خاطر قائم خلق شد.
ان الذی خلق المکارم جازها
فی صلب آدم لامام القائم
آنکه مکارم اخلاق را آفرید همه را در صلب آدم قرار داد برای امام قائم.
شباهت به هابیل:
نزدیکترین و خویشاوندترین افراد، هابیل را کشت –یعنی برادرش قابیل- خداوند متعال در کتاب عزیز خود می‌فرماید:
واتل علیهم نباء ابنی آدم بالحق اذ قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین. ۳۹۷
همچنین نزدیکترین و خویشاوندترین افراد، قصد کشتن امام قائم –روحی و ارواح-العالمین فداه- را نمود، و او عموی آن حضرت جعفر کذاب بود، که از امام زین‌العابدین علیه‌السلام آمده است که فرمود:
گویا جعفر کذاب را می‌بینم که سرکش زمانش را بر تفتیش امر ولی خدا و آنکه در غیب الهی محفوظ و بر حرم پدرش موکل است وادار کند، به خاطر جهل او به ولادتش و حرص بر کشتنش –اگر بر او دست یابد- از روی طمع در میراث پدرش تا آن را به ناحق بگیرد. ۳۹۸
شباهت به شیث:
هبه الله شیث، اجازه نیافت که علم خودش را آشکار کند، چنانکه در روضة کافی روایت شده که حضرت ابوجعفر باقر علیه‌السلام در خبری طولانی چنین فرمود:
وقتی هبه‌الله پدرش آدم را دفن کرد، قابیل به نزدش آمد و گفت: ای هبه‌الله من دیدم که پدرم آدم تو را از علم آنقدر عطا کرد که به من عطا نکرده، و آن همان علمی است که برادرت هابیل به آن دعا کرد و قربانیش قبول شد، و بدین جهت او را کشتم که فرزندانی نداشته باشد تا بر فرزندان من افتخار کنند و بگویند ما فرزندان کسی هستیم که فربانیش قبول شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانی او قبول نشد، و تو اگر علمی را که پدرم به تو اختصاص داده آشکار کنی تو را هم می‌کشم همانطور که برادرم هابیل را کشتم. پس هبه‌الله و فرزندان او مخفی می‌کردند آنچه از علم و ایمان نزد آنها بود. ۳۹۹
حضرت قائم نیز اجازه نیافته تا روز وقت معین؛ چنانکه درباره حضرتش روایت شده:
هنگام ولادت بر زانو قرار گرفت، و دو انگشت سبابه‌اش را به سوی آسمان بلند کرد، و عطسه‌ای زد و گفت:
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله.
ستمگران پنداشته‌اند که حجت الهی باطل و نابود است. و حال آنکه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود شک از بین می‌رود. ۴۰۰
این خبر از رئیس المحدثین شیخ صدوق در کمال‌الدین آورده

 

شباهت به نوح:
نوح شیخ‌الانبیا: از امام صادق و امام هادی علیهما السلام روایت است که حضرت نوح علیه‌السلام دوهزارو پانصد سال عمر کرد.
و حضرت قائم علیه‌السلام شیخ‌الاوصیاء است؛ (بنا به روایت کافی)، در نیمه شعبان سال دویست‌وپنجاه و پنج هجری متولد شد. ۴۰۱
پس عمر آن حضرت تاکنون –روز یکشنبه دهم ذی‌القعده‌الحرام سال هزاروسیصدوسی یک هجری-هزار و هشتادویکسال و پنج روز می‌شود.
و از امام زین‌العابدین علیه‌السلام روایت است که فرمود:
در قائم روشی از آدم و نوح هست و آن طول عمر می‌باشد… ۴۰۲
تمام این خبر گذشت.
نوح زمین را با سخن خود از کافرین پاک کرد و گفت:
پروردگارا بر روی زمین دیارالبشری از کافران قرار نده. ۴۰۳
قائم نیز زمین را با شمشیر از لوث وجود کافرین پاک می‌گرداند تا جائیکه هیچ اثری از آنها باقی نماند –چنانکه گذشت- فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون.
قائم نیز از اول امامتش تاکنون صبر کرده، و نمی‌دانم تا کی صبر خواهد کرد. هر که از نوح تخلف جست هلاک شد.
هر که از قائم تخلف جوید نیز هلاک می‌شود –چنانکه در حدیث آمده-. ۴۰۴
فرج نوح و اصحابش را خداوند آنقدر به تأخیر انداخت تا اینکه بیشتر معتقدین به آن حضر از او برگشتند.
فرج قائم را نیز خداون آنقدر به تأخیر می‌اندازد که بیشتر معتقدین به آن حضرت از او برمی‌‌گردند – چنانکه در حدیثی از امام عسکری علیه‌السلام آمده است-.۴۰۵
ادریس به ظهور نوح بشارت داد!
و بظهور قائم، خداوند تعالی فرشتگان را بشارت داد و پیغمبر و امامان علیهم‌السلام و بلکه پیغمبران گذشته ظهورش را بشارت دادند –که اگر بخواهیم آنها را ذکر کنیم کتاب طولانی می‌شود-.
نداهای نوح به شرق و غرب عالم می‌رسید و این یکی از معجزات آن حضرت بود –چنانکه در کتاب زبده التصانیف آمده-.
قائم علیه‌السلام نیز هنگام ظهور بین رکن و مقام می‌ایستد و فریادی برمی‌آورد و می‌گوید: ای نقبا و سرداران من و ای خواص من، و ای کسانی که خداوند پیش از ظهور، آنان را بر روی زمین برای یاری من ذخیره کرده، با خواست و رغبت بسوی من آیید. پس صدای آن حضرت علیه‌السلام به آنها می‌رسد در حالیکه در محرابها و بر فرشها و رختخوابهایشان باشند، و با یک فریاد هم صدای او را می‌شنوند –هر یک از آنها به گوشش می‌رسد- و به سوی آن صداها اجابت می‌کنند، و یک چشم بر هم زدن نمی‌گذرد که همگی بین رکن و مقام قرار می‌گیرند.
این معنی در حدیث مفضل از امام صادق علیه‌السلام آمده است. ۴۰۶
شباهت با ادریس:
ادریس علیه‌السلام جد پدر نوح علیه‌السلام است که نامش اخنوخ بوده –خداوند او را به جایگاه بلندی برد؛ گفته می‌شود:
به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته می‌شود که به آسمان ششم برده شد.
در مجمع‌البیان از مجاهد نقل کرده که گفت:
ادریس به آسمان برده شد، همانگونه که عیسی به آسمان برده شد، در حالیکه زنده بود و نمرده بود.
و دیگران گفته‌اند:
بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح شد.
این معنی از امام باقر علیه‌السلام روایت شد. ۴۰۷
قائم علیه‌السلام را نیز خداوند به جایگاه والایی به آسمان برد.
ادریس را خداوند بر بال فرشته‌ای حمل فرمود و در فضای آسمان به پرواز درآمد، چنانکه علی‌بن‌ابراهیم قمی از پدرش محمدبن ابی‌عمیر از کسی که برای او سخن گفته بود، نقل کرده که گفت: امام ابوعبدالله صادق علیه‌السلام فرمود:
خداوند تبارک و تعالی بر فرشته‌ای از فرشتگان غضب کرد و بالهایش را قطع نمود و او را در یکی از جزیره‌های دریا افکند؛ پس زمانی طولانی که خدا می‌داند در آن دریا می‌ماند. و چون خداوند ادریس را به رسالت برانگیخت، آن فرشته به نزد ولی آمد و گفت: ای پیغمبر خدا دعا کن خداوند از من راضی شود و بالهایم را برگرداند. ادریس فرمود: باشد. سپس دعا کرد.
خداوند بالهای آن فرشته را برگرداند و از او راضی شد، آنگاه آن فرشته به ادریس گفت: آیا حاجتی داری؟ فرمود: بله، دوست دارم مرا به آسمان بالا ببری تا به ملک‌الموت نگاه کنم چون با یاد او زندگی ندارم. پس فرشته او را برگرفت و بر بالهای خود به آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید که ناگهان دید ملک‌الموت سر خود را از روی تعجب حرکت می‌دهد.
ادریس بر ملک‌الموت سلام کرد و به او گفت: چرا سرت را تکان می‌دهی؟ گفت: چون خداوند به من امر فرمود که تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح کنم؛ گفتم پروردگارا از آسمان چهارم تا آسمان سوم مقدار پانصد سال راه است و غلظت آسمان سوم نیز پانصد سال است، و هر آسمان و مابین آن به همین ترتیب است، این چگونه شدنی است؟ سپس او را بین آسمان چهارم و آسمان پنجم قبض روح نمود. و همین است که خداوند می‌فرماید: و رفعناه مکانا علیا؛
و به این جهت او را ادریس نامیدند که کتابهای بسیار درس می‌گرفت. ۴۰۸
و گفته می‌شود که او در بهشت زنده است، و این قول مروی از ابن‌عباس است.
قائم علیه‌السلام را هم روح‌القدس بر بال خود گرفت و به آسمانها برد. در حدیثی که در کتاب کمال‌الدین از حکیمه نقل شده، در باب میلاد حضرت قائم آمده است:
پس امام حسن عسکری علیه‌السلام فرزندش را گرفت، در حالیکه کبوترها بالای سرش پرواز می‌کردند. پس آن حضرت به یکی از کبوترها بانگ زد که: او را بردار و حفظ کن و هر چهل روز به ما برگردان. پس آن کبوتر او را برگرفت و به سوی آسمانها پرواز کرد؛ بقیه کبوترها نیز پیروی کردند. آنگاه شنیدم که حضرت ابومحمد (امام حسن عسکری علیه‌السلام) می‌فرمود: تو را به کسی می‌سپارم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد. نرجس گریه کرد. آن حضرت به او فرمود: ساکت باش که رضاع جز از پستانهای تو بر او حرام است و بزودی به تو باز خواهد گشت، چنانکه موسی به مادرش بازگردانده شد، و همچنین که خدای متعال می‌فرماید:
فرددناه الی امه کی تقر عینها و لاتحزن. ۴۰۹
حکیمه گوید: عرض کردم: این پرنده چیست؟ فرمود: این روح‌القدس است که موکل به امامان است. آنها را تسدید و توفیق می‌دهد و به علم تربیت می‌کند… ۴۱۰
ادریس از قومش غایب شد، هنگامیکه می‌خواستند او را بکشند –چنانکه در حدیثی از حضرت باقر علیه‌السلام آمده است-.
قائم علیه‌السلام نیز همینطور هنگامیکه دشمنان می‌خواستند آن حضرت را بکشند، غایب شد.
غیبت ادریس به طول انجامید به حدی که دشمنان و پیروان او در سختی و شدت و فشار واقع شدند.
قائم نیز غیبتش طولانی است تا جائی که شیعیانش به سنتهای سختی و فشار و مشقت واقع شوند، که در بحار از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
پیوسته وضع شما چنین خواهد بود تا اینکه در میان فتنه و جور کسی متولد شود که مردم او را نشناسند. سپس زمین پر شود از ظلم و جور به حدی که هیچکس نتواند بگوید: الله: سپس خداوند عزوجل مردی از من و از عترت من برانگیزد که او زمین را پر از عدل سازد، همچنانکه قبل از او آنرا پر از جور و ستم کرده باشند…. ۴۱۱
و از امیرالمؤمنین علیه‌السلام مروی است که فرمود:
البته زمین پر از ظلم و جور می‌شود. تا جائیکه کسی –جز مخفیانه- الله نگوید: سپس خداوند قومی صالح را می‌آورد که آن را پر از قسط و عدل نماید، چنانکه پر شده است از ظلم و جور.
وقتی غیبت ادریس به طول انجامید مردم بر توبه انفاق کردند و به سوی خدا برگشتند با خداوند متعال او را ظاهر ساخت و شدت و بدی را از آنان دور کرد.
قائم نیز همینطور است، که اگر مردم بر توبه انفاق کنند و تصمیم قطعی بر یاریش داشته باشند، خدای تعالی او را ظاهر خواهد ساخت.-
هنگامیکه ادریس ظهور کرد، پادشاه ستمگر و مردم برای او تسلیم شدند.
قائم نیز چنین است، که هر گاه ظاهر شود. پادشاهان و امرای جبار و مردم عالم به آن حضرت می‌گروند و سر فرود می‌آورند.
شباهت به هود:
نام هود علیه‌السلام عابر است، و نوح ظهورش را بشارت داده
در کتاب کمال‌الدین از امام صادق علیه‌السلام آمده که فرمود:
هنگامیکه وفات نوح نزدیک شد، شیعیان و پیروان خود را فراخواند و گفت بدانید که پس از من غیبتی خواهد بود که طاغوتها ظاهر می‌شوند، و البته خداوند عزوجل به وسیله قیام کننده‌ای از فرزندانم که هود نامیده می‌شود بر شما فرجی می‌رساند. او هیبت و سکینه و وقار دارد، و در خلقت و اخلاق شبیه من است، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسیله باد هلاک می‌کند. پس پیوسته منتظر و مراقب ظهور و قیام هود بودند، تا اینکه مدت بر آنها طول کشید و دل بیشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال پیغمبرش هود را فرستاد. بعد از آنکه نومید شده بودند و بلا و گرفتاری وجودشان را پر کرده بود، و دشمنان با باد بدون نفع هلاک شدند، بادی که خداوند متعال آن را در قرآن چنین توصیف کرده است:
ما تذر من شیء انت علیه الا جعلته کالرمیم. ۴۱۲
قائم علیه‌السلام نیز چنین است که خداوند متعال به وجود او جمعی از کافرین را با باد سیاهی نابود می‌کند. –چنانکه در روایت مفضل گذشت.

شباهت به صالح:
صالح علیه‌السلام از قومش غایب شد. پس از آنکه به سوی آنها بازگشت، عده کثیری او را انکار کردند، چنانکه در کمال‌الدین از امام ابوعبدالله صادق علیه‌السلام مروی است که فرمود:
صالح علیه‌السلام مدتی از قومش غائب شد: روزی که از آنها غائب شد، میانسال و خوش‌هیکل و خوش‌اندام بود، ریش انبوه و شکم خفته‌ای داشت؛ گونه‌هایش سبک و در میان مردان میان بالا بود. هنگامیکه به قومش برگشت او را به صورتش نشناختند، و آنها را سه طایفه دید: یک طایفه منکر و کافر و طایفة دیگر اهل شک و تردید بودند، و طایفة سوم یقین و ایمان داشتند. اول آن طایفه که اهل شک و تردید بودند را دعوت کرد، و به آنها گفت: من صالح هستم، آنها او را تکذیب کردند، و دشنام دادند، و راندند، و گفتند خداوند از تو بیزار است؛ صالح به صورت تو نبود. سپس بنزد منکرین و کافرین آمد، و آنها را دعوت فرموده ولی از او نپذیرفتند و به بدترین وجهی از او رمیدند. سپس به نزد طایفه سوم آمد و گفت: من صالح هستم گفتند نشانه‌ای بگو که بدانیم تو صالح هستی، چون ما تردید نداریم که خداوند تعالی آفریدگار است؛ هر کس را به هر شکل که بخواهد در می‌آورد، ما در میان خودمان نشانه‌ةای قائم را به یکدیگر اطلاع داده و بررسی کرده‌ایم تا اینکه هرگاه بیاید برای ما معلوم باشد و صحت آن به وسیله یک خبر آسمانی بر ما محقق گردد.
صالح علیه‌السلام فرمود: من همان صالح هستم که شتر را برای شما برآوردم.
گفتند: راست گوئی، همین مطلب را ما با هم بررسی می‌کردیم؛ نشانه‌های آن چیست؟
فرمود: یک روز او آب می‌آشامید و روز دیگر شما؛ گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آوردی ایمان داریم. اینجا است که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:
ان صالحا مرسل من ربه، ۴۱۵
و اهل یقین و ایمان گفتند:
انا بما ارسل به مؤمنون. ۴۱۶
و کسانی که تکبر کردند –که شک کنندگان باشند- گفتند:
انا بالذی آمنتم به کافرون. ۴۱۷
راوی گوید:
آیا در آن روز در میان آنها عالمی هم بود، که به صالح آگاه باشد؟ فرمود: خداوند عادلتر از آن است که زمین را بدون عالمی بگذارد که مردم را بسوی خداون رهبری کند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از میان آنها، در حال حیرت که امامی را نمی‌شناختند بسر بردند، که در همان حال هم دین خدا عزوجل را در اختیار داشتند، و با هم متحد بودند، و چون صالح علیه‌السلام ظاهر شد، پیرامونش جمع شدند، و همانا مثل قائم علیه‌السلام نیز مثل صالح است. ۴۱۸
آری قائم علیه‌السلام هم مانند صالح خواهد بود. آنچه بر صالح جاری شده حرف به حرف بر او جاری می‌شود. با آنکه در سن پیری و پس از عمری طولانی ظهور می‌کند، به صورت جوانی کمتر از چهل سال است. مردم به سه دسته خواهند بود: اهل یقین، شک و انکار، اهل انکار را دعوت می‌کند، او را انکار می‌نمایند، و آنها را می‌کشد، و اهل یقین از او علامات می‌خواهند، که به آنها ارائه می‌دهد، پس با او بیعت می‌کنند ( و در تمام اینها روایاتی هست که بعضی از آنها را بیشتر آوردیم و بعضی دیگر را بعدا خواهیم آورد-)
شباهت به ابراهیم
ابراهیم علیه‌السلام دوران حمل و ولادتش مخفیانه بود.
قائم علیه‌السلام نیز حمل و ولادتش مخفی بود.
ابراهیم علیه‌السلام در روز بقدری رشد می‌کرد که دیگران در یک هفته رشد می‌کنند، و در یک هفته آنقدر رشد می‌کرد که دیگران در یک ماه رشد می‌کنند، و در یکماه به مقداری که دیگران در یکسال رشد دارند، رشد می‌نمود.-
چنانکه از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است -.۴۱۹
قائم علیه‌السلام نیز چنین بود، چنانکه در خبر حکیمه رضی‌الله عنها آمده که گفت: پس از گذشت چهل روز به خانه حضرت ابومحمد (امام حسن عسکری علیه‌السلام) وارد شدم که ناگاه مولایمان صاحب‌الزمان را دیدم که در خانه راه می‌رود.
از او زیباتر و فصیح‌تر ندیدم.
حضرت ابومحمد علیه‌السلام به من فرمود: این است مولود گرامی نزد خداون عزوجل عرض کردم: ای آقای من چهل روزه است و من این وضع را در او می‌بینم! فرمود: ای عمة من، مگر ندانستی که ما گروه اوصیا در یک روز به تعداد یک هفته دیگران و در یک هفته به مقدار یک ماه دیگران و در یکماه به مقدار یک سال دیگران رشد می‌کنیم….۴۲۰
ابراهیم علیه‌السلام از مردم عزلت گزید. خداوند به نقل از او فرمود:
و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله. ۴۲۱
قائم علیه‌السلام نیز از مردم اعتزال جست.
ابراهیم دو غیبت داشته است.
قائم نیز دو غیبت داشته است.
ابراهیم علیه‌السلام هنگامیکه در آتش افکنده شد، جبرئیل برایش جامه‌ای از بهشت آورد.
قائم علیه‌السلام نیز همان جامه را –هنگامیکه قیام کند- خواهد پوشید.
در کتاب کمال‌الدین از مفضل از امام صادق علیه‌السلام آمده که فرمود:
آیا می‌دانی جامة یوسف چه بود؟ گفتم: نه. فرمود: برای ابراهیم علیه‌السلام آتش افروختند، جبرئیل علیه‌السلام یکی از جامه‌های بهشتی را آورد و بر او پوشاند، پس با آن جامه گرمی و سردی به او اثر نمی‌کرد، و چون هنگام وفاتش رسید، آن را در بازوبندی قرار داد و بر اسحق آویخت، و اسحق هم بعداً آن را بر یعقوب آویخت، و هنگامیکه یوسف متولد شد، یعقوب آن را بر او آویخت، و این در بازوی او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت، پس هنگامیکه یوسف آن پیرهن را در مصر از بازوبند بیرون ساخت، یعقوب بوی آن را شنید، و همین است که خداون از او فرموده:
انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون. ۴۲۲
این همان پیرهنی است که از بهشت نازل شده بود.
عرض کردم: فدایت شوم، پس این پیرهن به که می‌رسد؟ فرمود: به اهل آن و پیراهن همراه قائم ماست هنگامیکه خروج نماید. سپس فرمود: هر پیغمبری که علمی یا چیزی را وارث بود، به محمد صلی‌الله علیه و آله رسیده است. ۴۲۳
می‌گویم: این خبر با حدیثی که فاضل علامه مجلسی در بحار از نعمانی نقل کرده منافاتی ندارد. حدیث چنین است: به سند خود، از یعقوب بن شعیب، از حضرت ابی عبدالله صادق علیه‌السلام که فرمود:
آیا جامة قائم را که در آن به پاخیزد بتو نشان دهم؟ عرض کردم: بله. پس آن حضرت جعبه‌ای را خواست، و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد، و آن را باز کرد، دیدم آستین چپش خون‌آلود بود. سپس فرمود: این همان پیراهن رسول خدا صلی‌الله علیه و آله است. روزی که دندانهای جلویش ضربت دید، آن را پوشیده بود، و حضرت قائم علیه‌السلام همین پیراهن را بر تن دارد، و قیام می‌کند. من آن خون را بوسیده بر صورتم نهادم. سپس آن حضرت آن را تا کرد و
برداشت. ۴۲۴
زیرا که احتمال دارد هر یک از این دو پیراهن را در بعضی اوقات بپوشد، و متحمل است که پیراهن ابراهیم علیه‌السلام را با خود داشته، بر بازویش بسته باشد یا مانند آن، زیرا که در حدیث اول صراحت ندارد که آن حضرت آن را پوشیده باشد.
و الله العالم.
ابراهیم علیه‌السلام: خانه کعبه را بنا کرد و حجرالاسود را در جایش نصب فرمود.
خداوند عزوجل می‌فرماید:
و اذ یرفع ابراهیم القواعد من‌البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم. ۴۲۵
و در برهان و غیر از آن، از عقبه بن بشیر، از یکی از دو امام (باقر و صادق علیه‌السلام) روایت است که فرمود:
خداوند عزوجل ابراهیم را به ساختن کعبه و اینکه پایه‌های آن را بنا نماید و به مردم محل عبادت و مناسکشان را ارائه دهد، امر کرد. پس ابراهیم و اسمعیل خانه کعبه را هر روز به مقدار یک ساق می ساختند تا به جایگاه حجرالاسود رسیدند. حضرت باقر علیه‌السلام فرمود: پس در اینجا کوه ابوقبیس او را ندا کرد که تو نزد من امانت داری. آنگاه حجرالاسود را به ابراهیم داد و آن حضرت آن را در جای خودش نصب کرد. ۴۲۶
قائم علیه‌السلام نیز مانند آن را دارد. در بحار از حضرت ابوعبدالله صادق علیه‌السلام مروی است که فرمود:
هرگاه قائم علیه‌السلام بپاخیزد، مسجدالحرام را منهدم می‌کند تا به اساس آن برساند و مقام ابراهیم را به جائی که در آن بوده باز می‌گرداند…. ۴۲۷
و در خرائج، از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه مروی است که گفت: در سال سیصدوسی‌وهفت به قصد تشرف به حج به بغداد رسیدم. آن سال بنا بود قراسطه حجرالاسود را به جایگاهش بازگردانند. و بیشترین کوشش من برای آن بود که به کسی که حجرالاسود را در جای خودش نصب می‌کند دست یابم، زیرا که در کتابها خوانده بودم که آن را جز حجت زمان کسی نمی‌تواند در جای خودش نصب نماید -چنانکه در زمان حجاج، امام زین‌العابدین علیه‌السلام آن را در جای خود قرار داد- ولی به بیماری شدیدی دچار شدم که از آن بر خود ترسیدم، و با آن حال نتوانستم به سفر خود ادامه دهم. پس دانستم که ابن‌هشام به مکه سفر می‌کند. لذا نامه‌ای نوشتم مهر کرده و آن را به او سپردم. در آن نامه از مدت عمرم پرسیده‌بودم که آیا مرگ من در این بیماری است یا نه؟ و به ابن‌هشام گفتم: سعی من بر این است که این نامه به دست کسی که حجرالاسود را به جای خودش نصب می‌کند برسد، من تو را برای اینکار فرا خواندم.
ابن‌هشام گوید: وقتی به مکه رسیدم و موقع جایگذاری حجرالاسود فرا رسید، به خدام حرم پولی دادم که در آن وقت معین بگذارند. جایی باشم که ببینم نصب کننده آن کیست، آنها را با خود قرار دادم که ازدحام جمعیت را از من دور کنند. دیدم هر کس خواست حجر را در جایش نصب کند نمی‌توانست و حجرالاسود قرار نمی‌یافت و می‌افتاد. پس جوانی گندمگون و خوش‌صورت آمده؛ آن را گرفت و در جایش قرار داد. آن چنان بند شد که انگار اصلاً از آنجا کنده نشده بود. فریادهای مردم به خاطر آن بلند شد، و آن جوان رفت که از درب خارج شود. من از جای خود برخاستم به دنبالش رفتم، مردم را از راست و چپ کنار می‌زدم که خیال کردند دیوانه‌ام. مردم برای او راه می‌گشودند و من چشم‌ از او نمی‌گرفتم تا از مردم جدا شد. من به سرعت می‌رفتم و او با تأنی و آرامش، و چون به جایی رسید که غیر از من کسی او را نمی‌دید، به سمت من برگشت، و فرمود: آنچه با خود داری پیش آور. من نامه را تقدیم کردم. بدون اینکه به آن نگاهی کند فرمود: به او بگو که از این بیماری ترسی بر تو نیست و مرگی که ناچار از آن است پس از سی‌سال می‌رسد.
اشک در چشمم حلقه زد، و نمی‌توانستم از جا حرکت کنم. مرا به حال خود گذاشت و رفت. ابوالقاسم می‌گوید: این جریان را ابن‌هشام برایم گفت:
راوی می‌افزاید: پس از سی‌سال ابوالقاسم بیمار شد. پس به امور خود رسیدگی کرد، وصیتنامه‌اش را نوشت، و جدیت عجیبی در این کار داشت. به او گفتند: این ترس چیست؟ امیدواریم خداوند به سلامت تو منت بگذارد؟ جواب داد: این همان سالی است که ترسانیده شدم. و در همان بیماری درگذشت. خداوند رحمتش کند.
ابراهیم علیه‌السلام را خداوند از آتش نجات داد. خدای عزوجل در کتاب خود می‌فرماید:
قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم. ۴۲۹
قائم علیه‌السلام نیز به همین ترتیب خواهد شد. چنانکه در بعضی از کتابها از محمدبن زید کوفی از امام صادق علیه‌السلام منقول است که فرمود:
هنگامیکه قائم علیه‌السلام خروج می‌کند، شخصی از اصفهان نزد آن حضرت می‌آید، و معجزه حضرت خلیل‌الرحمن، ابراهیم علیه‌السلام را تقاضا می‌کند؛ پس آن جناب دستور می‌دهد که آتش عظیمی برافروزند و این آیه را می‌خواند:
فسبحان الذی بیده ملکوت کلشی و الیه ترجعون. ۴۳۰
سپس داخل آتش می‌شود و آنگاه به سلامت از آن بیرون می‌آید. آن مرد ملعون این معجزه را انکار می‌کند و می‌گوید: این سحر است. پس آن حضرت به آتش دستور می‌دهد و او را می‌گیرد و می‌سوزاند. و می‌فرماید: این جزای کسی است که صاحب‌الزمان و حجت‌الرحمن را انکار نماید.
ابراهیم علیه‌السلام مردم را به سوی خداوند فرا خواند. قرآن مجید می‌گوید:
و اذن فی الناس بالحج. ۴۳۱
و در برهان از حضرت ابوجعفر باقر علیه‌السلام است که فرمود: ابراهیم در میان مردم به حج بانک زد و گفت: ایها الناس من ابراهیم خلیل‌الله هستم؛ خداون شما را امر فرمود که حج این خانه را بجای آورید، پس شما حج به جای آورید. هرکس به حج می‌رود –تا روز قیامت- ابراهیم را اجابت کرده است. ۴۳۲
قائم علیه‌السلام نیز مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند، چنانکه قبلاً مطالبی گذشت (در حرف دال) و مطالب دیگری نیز ان‌شاءالله خواهد آمد.
شباهت به اسمعیل
خداوند به ولادت اسمعیل علیه‌السلام بشارت داد، چنانکه فرموده:
فبشرناه بغلام حلیم. ۴۳۳
خداوند به ولادت و قیام قائم علیه‌السلام نیز بشارت داده است، چنانکه در بخش سوم گذشت. و همچنین پیغمبر و ائمه معصومین علیهم‌السلام بشارت داده‌اند، و نیز بر این معنی دلالت می‌کند آنچه در کتابهای تبصره الولی و بحار از اسمعیل بن علی نوبختی رحمه‌الله آمده که گفت:
روزی در مرض فوت امام حسن عسکری علیه‌السلام در خدمتش بودم؛ آن حضرت به خادم خود عقید، غلام سیاه چهره‌ای که اهل نوبه بود و پیش از آن هم خدمتگزار امام علی‌النقی علیه‌السلام بود و امام حسن عسگری را بزرگ کرده بود، فرمود: ای عقید، قدری آب مصطکی برای من بجوشان. عقید اطاعت کرد و پس از فراهم شدن آب مصطکی، صقیل ما در امام زمان عجل‌الله فرجه آن را به خدمت آن حضرت آورد. حضرت ظرف را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و به دندان نازنینش خورد. آنگاه آن را به زمین نهاد، و به عقید فرمود: داخل خانه شو، خواهی دید کودکی در سجده است، او را به نزد من بیاور،
ابوسهل می‌گوید: عقید گفت: هنگامیکه برای آوردن آن کودک به اندرون خانه رفتم، دیدم کودکی در حال سجده است و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم. او نمازش را کوتاه کرد. عرض کردم: آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی، در این موقع مادرش صقیل آمد دستش را گرفت و او را نزد پدرش آورد.
ابوسهل می‌گوید: موقعی که خدمت آن حضرت رسید، سلام کرد، دیدم رنگش بسان در سفید، موهای سرش کوتاه و میان دندانهایش باز بود، چون چشم امام حسن عسگری علیه‌السلام بر او افتاد گریه کرد و گفت: ای آقای خاندانم، این آب را به من بده که به سوی پروردگارم می‌روم. آقازاده اطاعت کرد و ظرف آب مصطکی را برداشت و به دهان پدرش نزدیک کرد تا آن را نوشید. سپس امام عسگری علیه‌السلام فرمود: مرا برای نماز آماده سازید، آن بچه حوله‌ای در دامان امام پهن کرد، پس آن کودک پدر را وضو داد و آن حضرت سر و دو پایش را مسح کشید، آنگاه فرمود: ای فرزند بتو مژده می‌دهم که صاحب‌الزمان و حجت خدا در روی زمین توئی، تو فرزند و جانشین منی، از من متولد شده‌ای و تو (م-ح-م-د) فرزند حسن فرزند علی فرزند محمد فرزند علی فرزند موسی فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علی فرزند حسین فرزند علی‌بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) می‌باشد و از نسل پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و خاتم ائمه طاهرین هستی، و پیغمبر خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم به تو بشارت داده و نام و کنة تو را گفته، این مطلب را پدرم از پدران طاهرین تو –که درود خداوند بر اهل‌البیت باد- بر من خبر داده است،
ربنا انه حمید مجید،
این سخن را فرمود و همان موقع امام حسن‌بن علی عسگری علیهماالسلام بدرود حیات گفت.
صلوات الله علیهم اجمعین. ۴۳۴
می‌گویم: وفات آن حضرت که بر اثر مسموم شدن صورت گرفت هشتم ربیع‌الاول سال دویست‌وشصت واقع شد و عمر شریفش بیست‌وهشت سال بود، صلوات‌الله علیه.
اسمعیل علیه‌السلام، چشمه زمزم از زمین برایش جوشید.
قائم علیه‌السلام، نیز آب از سنگ سخت برایش خواهد جوشید –چنانکه در بحث شباهت آن حضرت به موسی علیه‌السلام خواهد آمد- و چندین بار نیز آب از زمین برای آن بزرگوار جوشیده، چنانکه در بحار از کتاب تنبیه‌الخاطر از سید اجل علی فرزند ابراهیم عریضی علوی حسینی از علی فرزند علی فرزند نما منقول است که گفت:
حسن فرزند علی فرزند حمزة اقساسی در خانه شریف علی فرزند جعفر فرزند علی مداینی علوی برای ما تعریف کرد که: پیرمردی رختشوی در کوفه بود که به زهد موصوف و به سیاحت و عبادت و عزلت شادان بود، و پیوسته در پی آثار و اخبار خوب می‌رفت،
در یکی از روزها که من در مجلس پدرم بودم دیدم این پیرمرد برای پدرم صحبت می‌کند و پدرم خوب گوش می‌دهد.
پیرمرد می‌گفت: شبی در مسجد جعفی –که مسجدی قدیمی و در بیرون کوفه است- بودم، شب به نیمه رسیده بود و من در آنجا برای عبادت خلوت داشتم که ناگاه سه نفر داخل مسجد شدند، و چون به وسط حیاط مسجد رسیدند یکی از آنها به زمین نشست سپس دست خود را به چپ و راست روی زمین کشید که آبی جوشید و از آنجا بیرون زد.
آنگاه وضو گرفت و به آن دو نفر هم اشاره کرد آنها نیز وضو گرفتند، سپس جلو ایستاد و آن دو نفر به او اقتدا کردند من هم رفتم و به او اقتدا کردم و نماز خواندم.
پس از آنکه نماز را سلام داد و آن را بجای آورد، وضع او مرا مبهوت کرد و آب بیرون آوردنش را بزرگ شمردم، از آن کسی که از آن دو نفر در سمت راست من بود پرسیدم: این کیست؟
به من گفت: این صاحب‌الامر فرزند امام حسن عسگری علیه‌السلام است، پیش رفتم و دستهای مبارک حضرت را بوسیدم و عرضه داشتم: یابن رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله، درباره شریف عمر فرزند حمزه چه می‌فرمائی آیا او برحق است؟ فرمود: نه ولی چه بسا که هدایت شود و پیش از مرگ مرا می‌بیند.
راوی می‌گوید: این حدیث جالب را نگاشتیم، و مدتی از این قضیه گذشت تا اینکه شریف عمر فرزند حمزه وفات یافت و شنیده نشد که او امام زمان علیه‌السلام را دیده باشد. روزی با آن پیرمرد زاهد در جایی ملاقات نمودم و جریانی که گفته بود بیادش انداختم و از او –بطور ایراد- پرسیدم: مگر شما نگفتید شریف قبل از مرگش حضرت صاحب‌الامر را –که به او اشاره نمودی- خواهد دید؟ پیرمردی گفت: از کجا دانستی که او آن حضرت را ندیده است؟
بعد از آن روزی شریف ابوالمناقب پسر شریف عمر فرزند حمزه را دیدم، و درباره پدرش با او گفتگو کردم. شریف ابوالمناقب گفت: در یکی از شبهایی که پدرم در بستر مرض مرگ قرار داشت نزد او بودم، آخر شب بود، نیروی بدنی پدرم تحلیل رفته و صدایش ضعیف شده و درها بر روی ما بسته بود، که ناگهان مردی بر ما وارد شد که هیبت او ما را گرفت، و آمدنش را با وجود بسته بودن درها مهم تلقی کردیم، ولی توجهی نداشتیم که از وی سؤال کنیم. آن مرد در کنار پدرم نشست، و مدتی آهسته با وی گفتگو کرد و پدرم می‌گریست. سپس برخاست و رفت، و چون از دیدگان ما غائب شد، پدرم به سختی تکان خورد و گفت: مرا بنشانید، ما هم او را نشاندیم چشمهای خود را باز کرد و گفت: این شخص که نزد من بود کجاست؟ گفتیم: از همانجا که آمده بود بازگشت. گفت: دنبالش بروید. رفتیم ولی او را دیگر نیافتیم، درها بسته بود. نزد پدر بازگشتیم و جریان را به او گفتیم، سپس از او پرسیدم این شخص که بود؟ گفت: این صاحب‌الامر علیه‌السلام بود، پس از آن سختی بیماریش عود کرد و بیهوش شد. ۴۳۵
می‌گویم: در حرف ظاء مناسب این معنی گذشت، مراجعه شود.
اسماعیل علیه‌السلام گوسفندچرانی می‌کرد، قائم علیه‌السلام نیز این برنامه را خواهد داشت، در حدیث مفضل از امام صادق علیه‌السلام آمده که فرمود:
و قسم به خدا ای مفضل گویا می‌نگرم او را که داخل مکه شده و جامة پیغمبر صلی‌الله علیه و آله را پوشیده، و عمامة زردی بسر نهاده، و نعلین وصله شده پیغمبر را بپا کرده و عصای آن حضرت را بدست گرفته، چند بز لاغر را می‌راند و با این وضع می‌رود تا به خانه کعبه می‌رسد در آن هنگام کسی نیست که او را بشناسد او در سن جوانی آشکار می‌گردد. ۴۳۶
اسمعیل علیه‌السلام تسلیم امر خدای عزوجل بود، او گفت:
ای پدر آنچه امر می‌شوی انجام ده ان شاء الله مرا از صابرین خواهی یافت. ۴۳۷
قائم علیه‌السلام نیز تسلیم امر الهی است.
شبهت به اسحق
اسحق علیه‌السلام، خداوند تعالی –پس از آنکه ساره از بچه‌دار شدن مأیوس شده بود- ولادت او را بشارت داد، خدای عزوجل چنین فرموده:
و امراته قائمه فضحکت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب، قالت یا ویلتی ألدو انا عجوز و هذا بعلی شیخا ان هذا لشیء عجیب. ۴۳۸
زنش در حالیکه ایستاده بود پس بخندید پس او را به اسحاق بشارت دادیم. (سارا) گفت آیا می‌شود من بزایم در حالیکه من پیرزنی هستم و این شوهرم پیر (مردی) است. همانا این چیز شگفتی است.
قائم علیه‌السلام نیز بعد از آنکه مردم از ولادت او مأیوس شدند، بولادتش بشارت داده شد. چنانکه در خرایج از عیسی بن الشیخ (یا مسیح) روایت شده که گفت:
امام حسن عسگری علیه‌السلام با ما وارد زندان شد، من در حق او معرفت داشتم، به من فرمود:
تو شصت و پنج سال و یک ماه و دو روز عمر داری.
کتاب دعایی همراه من بود که در آن تاریخ ولادتم نوشته شده بود، وقتی به آن نگریستم دیدم همانطور است که آن حضرت فرمود، سپس فرمود: آیا اولاد داری؟ عرض کردم: نه، دست به دعا برداشت که: خدایا فرزندی به او روزی کن که بازوی او باشد که فرزند چه خوب بازویی است، سپس به این بیت از شعر متمثل شد و گفت:
من کان ذا عضد یدرک ظلامته
ان الذلیل الذی لیست له عضد
(یعنی هر که بازویی داشته باشد حقوق پایمال شده خود را بدست می‌آورد، ذلیل آن است که بازویی نداشته باشد.
به آن حضرت عرض کردم: آیا شما فرزند داری؟
فرمود آری به خدا سوگند برای من فرزندی خواهد بود که زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، اما الآن فرزندی ندارم؛ سپس باز (به این اشعار) متثمل شده فرمود:
لعلک یوما ان ترانی کأنما
بنی حوالی الاسود اللوابد
فان تمیما قبل ان یلد الحصی
اقام زمانا و قو فی الناس واحد. ۴۳۹
شاید که روزی فرا رسد تو ببینی که فرزندانم همچون شیرانی در کنارم نشسته‌اند.
پس براستی تمیم پیش از آنکه فرزندان زیادی را به دنیا آورد روزگاری دراز در میان مردم تنها بود.
شباهت به لوط
لوط علیه‌السلام، فرشتگان برای یاریش نازل شدند.
قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک. ۴۴۰
گفتند ای لوط همانا ما فرستادگان پروردگارت هستیم هرگز –دست آزار- آنان به تو نمی‌رسد.
قائم علیه‌السلام نیز: فرشتگان برای یاریش فرود خواهند آمد، چنانکه مطالبی در این زمینه گذشت. و در خبر کنیز حضرت ابومحمد (امام عسگری علیه‌السلام) آمده که:
وقتی سید –یعنی حضرت حجت علیه‌السلام- متولد شد نور درخشنده‌ای از او دید که از آن حضرت آشکار شد و تا افق آسمان رفت، و پرندگان سفیدی را دید که از آسمان فرود می‌آیند و بالهای خود را بر سر و صورت و بدنش می‌کشند، سپس پرواز می‌کنند، وقتی به حضرت ابومحمد (امام عسگری علیه‌السلام) این مطلب را گفتیم خندید و فرمود: اینها فرشتگانی هستند، فرود آمده‌اند تا باین مولد تبرک جویند، و اینها یاران او خواند بود هنگامیکه خروج می‌کند. ۴۴۱
در بحث قوت مؤمنین … نیز مطالب مناسب گذشت. و نیز از شباهتهای حضرت قائم به لوط این است که لوط علیه‌السلام از بلاد فاسقین بیرون رفت، حضرت قائم علیه‌السلام همچنین از بلاد فاسقین بیرون رفت.
شباهت به یعقوب
یعقوب علیه‌السلام، خداوند –پس از مدتی طولانی- تفرقش را جمع فرمود و فراهم آورد. قائم علیه‌السام نیز، خداوند پریشانی و تفرقش را پس از مدتی طولانی‌تر جمع خواهد ساخت.
یعقوب علیه‌السلام برای یوسف آنقدر گریست تا اینکه چشمانش از اندوه سفید شد در حالیکه خشم خود را فرو می‌برد. ۴۴۲
قائم علیه‌السلام برای جدش حسین علیه‌السلام گریست، و در زیارت ناحیه فرمود:
و لابکین علیک بدل الدموع دما.
(یعنی به جای اشک بر تو خون می‌گیرم: ۴۴۳
یعقوب علیه‌السلام منتظر فرج بود و می‌گفت:
الا تیاسوا من روح الله انه لاییاس من روح الله الا القوم الکافرون. ۴۴۴
قائم علیه‌السلام نیز منتظر فرج است، چنانکه روایات شاهد بر این معنی است.
شباهت به یوسف
یوسف علیه‌السلام زیباترین اهل زمان خود بود.
قائم علیه‌السلام نیز زیباترین اهل زمان خود می‌باشد، یوسف علیه‌السلام مدتی طولانی غایب شد تا اینکه برادران بر او داخل شدند، پس آنها را شناخت در حالیکه آنها او را نشناختند.۴۴۵
قائم علیه‌السلام نیز از خلق غایب شد، در عین حالیکه در میان آنها راه می‌رود و آنان را می‌شناسد ولی آنها او را نمی‌شناسند، یوسف علیه‌السلام خداوند امرش را یک شبه اصلاح فرمود، که پادشاه مصر آن خواب را دید،
قائم علیه‎السلام نیز خداوند متعال امرش را در یک شب اصلاح می‎فرماید، پس در آن شب یاران آن حضرت را از بلاد دور جمع می‎کند.
شیخ صدوق در کمال‎الدین از حضرت ابوجعفر باقرعلیه‎السلام روایت کرده که فرمود:
در صاحب این امر شباهتی (سنتی) از یوسف علیه‎السلام هست و آن اینکه خداوند عز و جل در یک شب امر او را اصلاح می‎فرماید. ۴۴۶ و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مروی است که فرمود:
مروری از ما اهل البیت است خداوند امر او را در یک شب اصلاح می‎کند.۴۴۷
یوسف علیه‎السلام زندان شد، وی گفت:
رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه.۴۴۸
قائم‎علیه‎السلام نیز، در حدیثی که از حضرت ابوجعفر باقر علیه‎السلام آوردیم چنین آمده که فرمود:
در صاحب این امر سنتی از موسی و سنتی از عیس و سنتی از یوسف و سنتی از محمدصلی‎الله علیه و آله هست – تا آنجا که فرمود: و اما سنت از یوسف، زندان و غیب است.۴۴۹
می‎گویم: ای دوست پیرو خاندان عصمت، از این بیان عبرت بگیر و در عظمت مصیبت و محنت مولایت اندیشه کن که دنیا با همه فراخی و زمین با همه پهناوریش برای او زندان شده، بطوریکه از ستم معاندین و مخالفشان ایمن نیست، از درگاه خداوند متعال می‎خواهیم که فرجش را تعجیل و خروجش را سهل گرداند.
یوسف علیه‎السلام چند سال در زندان ماند.
قائم علیه‎السلام، ای کاش می‎دانستم که چقدر در این زندان غیبت بسر خواهد برد و کی بیرون خواهد آمد.
یوسف علیه‎السلام از خاص و عام خودش غایب شد و از بردارانش مخفی ماند و امر او بر پدرش یعقوب مشکل شد با اینکه مسافت میان او، خاندان و شیعیانش نزدیک بود.
چنانکه در حدیث آمده.
قائم علیه‎السلام نیز چنانکه در حدیث دیگری آمده همینطور است. در کمال‎الدین از حضرت امام باقر علیه‎السلام در بیان شباهت حضرت قائم علیه‎السلام به جمعی از پیغمبران چنین آمده:
و اما شباهت به یوسف بن یعقوب علیها السلام غیبت از خاص و عام و مخفی بودن از برداران و پوشیده شدن امر او از پدرش یعقوب پیغمبر علیه‎السلام با وجود نزدیک بودن مسافت بین آن حضرت با پدر و خاندان و پیروانش۴۵۰

شباهت به خضر
خضر علیه‎السلام خداوند عمرش را طولانی نموده، و این موضوع نزد شیعه و سنی مسلم است و روایات بسیاری بر آن دلالت دارد،
از جمله:
در بحار به نقل از مناقب از داودرقی روایت شده که گفت:
دو تن از برادرانم به قصد زیارت مسافرت کردند، یکی از آن دو از شدت تشنگی بی‎تاب شد به طوری که از الاغ خود به زمین افتاد، و دیگری نیز بر روی دست او افتاد، ولی از جای برخاست و نماز خواند و به درگاه خدا و پیغمبر و امیرالمؤمنین و امامان علیه‎السلام استغاثه کرد و یک یک آنها را نام برد تا به نام جعفربن محمد علیه‎السلام رسید، و شروع کرد التماس کردن و صدا زدن آن حضرت که ناگاه مردی را دید به بالینش ایستاده و می‎گوید:
جریان تو چیست؟ ماجرای خود را برایش بازگو کرد. آن مرد قطعة چوبی به او داد و گفت این را بین دو لب او (دوست از حال رفته) بگذار. همین کار را که کرد یکمرتبه دید او چشمش را باز کرد و برخاست و نشست و اصلاً تشنگی احساس نمی‎کند، رفتند تا قبر مطهر را زیارت کردند.
و چون بسوی کوفه مراجعت کردند، آن کسی که دعا کرده بود به مدینه سفر کرد و بر امام صادق علیه‎السلام وارد شد، آن حضرت فرمود: بنشین، حال برادرت چگونه است؟ آن چوب کجاست؟ عرض کردم: ای آقای من وقتی برادرم به آن حال افتاد خیلی غمناک شدم و هنگامیکه خداوند روح او را بازگرداند از خوشحالی چوب را فراموش کردم. حضرت صادق علیه‎السلام فرمود: ساعتی که تو در غم برادرت فرو رفتی برادرم خضر نزد من آمد، بدست او برای تو قطعه چوبی از درخت طوبی فرستادم.
سپس آن حضرت به خادم رو کرد و گفت: برو و آن جای معطر را بیاور، خادم رفت و آن را آورد، حضرت آن را گشود و همان قطعه چوب را بیرون آورد، و به آن شخص نشان داد تا آن را شناخت سپس دوباره آن را به جای خود بازگرداند.۴۵۱
قائم علیه‎السلام نیز، خداوند عمرش را طولانی قرار داده، بلکه از بعضی روایات استفاده می‎شود که حکمت اینکه عمر خضر طولانی شده این است که دلیلی بر طول عمر قائم علیه‎‏السلام میباشد. شیخ صدوق قدس سره – در کتاب کمال‎الدین حدیثی طولانی از حضرت امام صادق علیه‎السلام نقل کرده که فرمود: و اما بندة صالح خضر علیه‎السلام را خداوند عمر طولانی عنایت فرمود نه به خاطر نبوتی که برایش تقدیر کرده باشد یا کتابی بر او نازل فرماید و نه آیینی که شرایع دیگر را نسخ نماید، نه برای امامتی که بندگان خود را به اقتدای به او ملزم سازد و نه اطاعتی که بر او فرض فرماید، بلکه چون در علم خداوند تبارک و تعالی گذشته بود که عمر قائم علیه‎السلام در دوران غیبت طولانی خواهد شد تا آنجا که بندگان او باور نکنند و آن عمر طولانی را انکار نمایند، خداوند عمر بندة صالح (خضر) را بدون سبب طولانی ساخت مگر به علت استدلال به وسیلة آن بر عمر قائم علیه‎السلام و تا اینکه دلیل و برهان معاندین را قطع نماید که مردم را بر خداوند حجتی نباشد. ۴۵۲ و نیز در کتاب کمال‎‏الدین از امام رضا علیه‎السلام روایت شده که فرمود:
خضر علیه‎السلام از آب حیات آشامیده پس او زنده است و نمی‎میرد. تا در صور دمیده شود و البته او نزد ما می‎آید و بر ما سلام می‎کند، صدایش شنیده می‎شود ولی خودش دیده نمی‎گردد. و او هر جا که نامش به میان آید حاضر می‎شود، پس هر که از شما او را یاد کرد بر او سلام کند، او هر سال در مراسم حج حاضراست تمام مناسک حج را انجام میدهد و در عرفه توقف می‎کند، سپس بر دعای مؤمنین آمین می‎گوید: و خداوند وحشت قائم ما را در هنگام غیبتش به او به انس مبدل می‎سازد، و تنهائیش را به او برطرف می‎نماید.۴۵۳
نام خضر علیه‎السلام بلیا است و بعضی اسمهای دیگر گفته‎اند، علت اینکه خضر نامیده شده – چنانکه از شیخ صدوق آمده این است که بر چوپ خشکی نمی‎نشست مگر اینکه سبز می‎شد و نیز گفته شده که هر گاه نماز اطرافش سبز می‎شود؟۴۵۴ و گفته‎اند برای اینکه او در سرزمین سفیدی بود که به یکباره تکان خورد و سبز شد.
در تلفظ خضر سه لهجه هست:
۱-فتح خاء و سکون ضاد ۲-کسر خاء و سکون ضاد ۳-فتح خاء و کسر ضاد.
در نجم الثاقب روایت کرد که حضرت قائم علیه‎السلام به هر سرزمینی که بگذرد، سبز و پر گیاه می‎شود و آب به آنجا می‎جوشد، و چون از آنجا برود آب فرو می‎رود و زمین به حال خود برمی‎گردد.۴۵۵
می‎گویم:
خضر علیه‎السلام، خداوند متعال به او قدرت نیرویی عنایت فرموده که بر هر شکل که بخواهد درمی‎آید، چنانکه علی‎بن ابراهیم در تفسیرش از امام صادق علیه‎السلام روایت کرده است. ۴۵۶
قائم علیه‎السلام را نیز خداوند همین قدرت را عنایت فرموده، روایات و حکایاتی که بر این معنی دلالت می‎کند، بسیار است که خضر علیه‎السلام مأمور به علم باطن بود، چنانکه به موسی علیه‎السلام گفت:
انک لن تسطیع سعی صبرأوکیف تصبر علی مالم تخط به خبرا.۴۵۷
قائم علیه‎السلام نیز مأمور به علم باطن است، چنانکه در علم و حکم آن حضرت گذشت.
خضر علیه‎السلام وجه کارهایش آشکار نگشت مگر بعد از آنکه خودش فاش کرد.
قائم علیه‎السلام نیز وجه غیبتش آنطور که باید مکشوف نمی‎شود مگر بعد از ظهور.
خضر علیه‎السلام هر سال در مراسم حج شرکت می‎کند و تمام مناسک را انجام می‎دهد.
قائم علیه‎السلام نیز هر سال در مراسم حج شرکت می‎کند و مناسک را بجای می‎آورد.
شباهت به الیاس
الیاس علیه‎السلام، خداوند عمرش را همچون خض علیه‎السلام طولانی ساخته.
قائم علیه‎السلام نیز خداوند تعالی عمرش را طولانی نموده است: الیاس علیه‎السلام نیز – مانند خضر علیه‎‏السلام – هر سال به حج می‎رود و در آنجا با هم ملاقات می‎کنند، دلیل بر این معنی اینکه در تفسیر امام حسن عسگری علیه‎السلام آمده که:
پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و آله به زیدبن ارقم فرمود: اگر می‎خواهی شر آنها بتو نرسد و نیرنگشان در تو کارگر نیافتد (یعنی منافقین و کفار) هرگاه صبح کردی بگو:
اعوذ بالله من الشیطان الرحیم.
بدرستیکه خداوند تو را از شر آنها حفظ می‎کند که آنها شیطان هستند (که بعضی از آنها به بعضی دیگر وحی می‎کنند) و اگر می‎خواهی خداوند ترا از غرق و سوخت و دزد، در امان بدارد هر گاه صبح کردی بگو:
بسم الله لایصرف السوء الاالله ماشاءالله لا یسوق الخیر الا الله، بسم الله ماشاء الله ما یکون من نعمه فمن الله،‌بسم الله ماشاء الله لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم، بسم الله ماشاء الله و صلی الله علی محمد و آله لطیبین.
که هر کس هنگامیکه صبح کند سه مرتبه را بگو بد از غرق شدن و سوختن و دزد محفوظ می‎ماند و هر کس سه مرتبه در شب این کلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگی و دزدی مأمون خواهد بود. و خضر و الیاس هر سال در مراسم حج همدیگر را ملاقات می‎کنند و وقتی از هم جدا می‎شوند با این کلمات جدا می‎شوند، و این شعار شیعیان من است و با این دشمنان من از دوستانم جدا می‎شوند، هنگام خروج قائم آنها.
قائم علیه‎السلام نیز هر سال به حج می‎رود- چنانکه در باب شباهتش به خضر گذشت – و در بخش پنجم نیز مطالب مناسبی خواهد آمد ان شاء الله تعالی.
الیاس علیه‎السلام از قومش فرار کرد و از نظرشان غایب شد، هنگامیکه می‎خواستند او را بکشند. قائم علیه‎السلام نیز از قوم خود فرار کرد و از دیده مردم غایب شد هنگامیکه می‎خواستند آن حضرت را بکشند.
الیاس علیه‎السلام هفت سال غایب شد.
قائم علیه‎السلام نمی‎دانم تا کی غیبتش ادامه خواهد داشت.
الیاس علیه‎السلام در کوه دشواری سکونت کرد. ۴۶۲
قائم علیه‎السلام، در حدیث علی‎بن مهزیار اهوازی مروی در کمال الدین و بحار و تبصره الولی و غیر اینها آمده که فرمود:
پدرم ابو محمد علیه‎السلام به من سفارش کرد که مجاورت نکنم قومی را که خداوند بر آنها غضب کرده و لعنتشان نموده و برای انها در دنیا و آخرت ننگ و خواری است و برای آنها عذاب دردناکی است، و مرا امر فرمود که از کوهساران جز دشوار آنها و از بلاد جز جاهای پست را برنگیزینیم و خداوند مولای شما، بقیه را آشکار فرمود و مرا بدان موکل کرد، پس من در تقیه‎ام تا روزی که اجازه داده شود خروج نمایم.
عرض کردم: ای آقای من این امر کی خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بین شما و راه کعبه فاصله و جدایی افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند، و کواکب و ستارگان آنها را در میان گرفتند. ۴۶۳
الیاس علیه‎السلام، خداوند متعال به دعایش یونس پیغمبر را در حالیکه کودک بود بعد از چهارده روز از قومش زنده کرد- چنانکه در حدیث آمده-.۴۶۴
قائم علیه‎السلام نیز خداوند متعال به برکتش و به دعایش مردگان بسیاری را زنده خواهد کرد پس از گذشت سالها از مرگشان از جمله: اصحاب کهف، و بیست و پنج نفر از قوم موسی – که به حق قضاوت می‎کنند و با آن عدالت می‎نمایند- و یوشع بن نون وصی حضرت موسی، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسی و ابودجانی انصاری، و مالک اشتر، که در بحار و غیر آن از امام صادق علیه‎السلام روایت شده است۴۶۵ و ان شاء الله در حرف نون مطالبی در این باره خواهد آمد، و نیز خواهد آمد که الیاس علیه‎السلام هم از یاران حضرت قائم علیه السلام است.
الیاس علیه‎السلام را خداوند به آسمان بالا برد، چنانکه از ابن عباس روایت شده: قائم علیه‎السلام را نیز خداوند متعال به آسمان برد. که در شباهت آن حضرت به ادریس گذشت.
الیاس علیه‎السلام، گفته می‎شود: به فریاد دردمندان می‎رسد و گمشدگان مضطر را در بیابانها و دشتها راهنمایی می‎کند، و خضر آنها را در جزایر دریاها فریادرسی می‎نماید.
این مطلب را مجلسی- رضی الله علیه – در کتاب حیوه القلوب نقل کرده.
قائم علیه‎السلام نیز به دردمندان رسیدگی می‎کند و گمشدگان را هدایت می‎نماید و در خشکی و دریا – بلکه در زمین و آسمان – به فریاد بیچارگان می‎رسد، و این است فضل الهی که به هر که بخواهد عنایت می‎کند.
الیاس علیه‎السلام، به اذن خدای تعالی برایش از آسمان مائده آمده، چنانکه در تفسیر البرهان و غیر آن از انس روایت شده که گفت: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از قله کوهی صدائی شنید که می‎گفت:
خولیا مرا از امت رحمت شده آمرزیده شده قرار ده. پیغمبر صلی الله علیه و آله به آنجا رفت، ناگاه دید پیرمرد فرتوتی هست که قامتش سیصد زراع می‎باشد، هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید به او معانقه کرد سپس گفت: من هر سال یکبار غذا می‎خورم و حالا وقت آن است. که یکمرتبه مائده‎ای از آسمان فرود آمد، و هر دو از آن خوردند، او الیاس علیه‎السلام بود.۴۶۶
شباهت به ذوالقرنین
ذوالقرنین پیغمبر نبود ولی مردم را به سوی خدا دعوت کرد و به تقوی و خداترسی می‎خواند.
قائم علیه‎السلام نیز پیغمبر نیست زیرا که بعد از پیغمبر ما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله دیگر پیغمبر نیست، ولی آن حضرت نیز به سوی خدای تعالی و تقوی و پرهیزگاری دعوت می‎کند.
ذوالقرنین بر مردم حجت۴۶۹ بود.
قائم علیه‎السلام نیز بر همه اهل عالم حجت است.
ذوالقرنین، خداوند او را به آسمان دنیا بالا برد و از زمین برای ا وپرده برداری شد همه جای زمین – از کوهساران و دشتها و دره‎ها – را دید، و از شرق تا مغرب همه را مشاهده کرد و خداوند به او از هر چیزی علمی عنایت فرمود که با آن حق و باطل را بشناسد، و در دو شاخ او قطعه ابری قرار داد که در آن تاریکیها و رعد و برق بود تا تأیید شود، سپس به زمین فرستاده شد و به او وحی شد که در دو ناحیه غرب و شرق زمین سیر کن۴۷۰ این را علامه مجلسی در جلد پنجم بحار ضمن حدیثی طولانی از امیرالمؤمنین علیه السلام آورده است.
قائم علیه‎السلام، خداوند تعالی او را به بالاتر از آسمان اول برد و سپس به زمین بازگردانده شد. چنانکه گذشت.
ذوالقرنین از قومش غائب شد غیبتی طولانی.
قائم علیه‎السلام نیز غیبتش طولانی است، و در حدیث احمد بن اسحق از امام عسگری علیه‎السلام آمده که احمد گفت:
چه سنتی از خضر و ذوالقرنین در او جاری است؟ فرمود: طول غیبت ای احمد…
این خبر بطور کامل در حرف غین در باب غیبت آن حضرت گذشت.
ذوالقرنین، بنابر آنچه در قرآن کریم آمده به خاور و باختر زمین رسید.
قائم علیه‎السلام، نیز همانطور، در کتاب کمال‎‏الدین به سند خود از جابر انصاری روایت کرده که گفت:
شنیدم رسول الله صلی الله علیه و آله می‎فرمود: ذوالقرنین بنده صالحی بود که خداوند او را بر بندگان حجت قرار داده بود، پس قوم خود را به سوی خدا و تقوی فراخواند، آنها بر شاخ او زدند پس از نظرشان مدتی غائب شد تا اینکه در باره‎اش گفتند: هلاک شد یا در کدام بیابان رفت؟ سپس ظاهر شد و به سوی قومش بازگشت، ولی‌ آنها را بر شاخ دیگرش زدند، و در میان شما (=امت مسلمان) نیز کسی هست که بر سنت و روش اوست، و بدرستیکه خداوند عزوجل ذوالقرنین را در زمین تمکین داد و برای او از هر چیزی سببی عنایت فرمود تا به شرق و غرب زمین رسید، خداوند تبارک و تعالی سنت او را در قائم از فرزندانم نیز جاری خواهد ساخت. تا به شرق و غرب زمین دست یابد، تا جائیکه آبگاه و جایگاهی از آن – هموار و ناهموار، کوه و دشت – باقی نماند مگر اینکه زیر پاهای او قرار دهد، و خداوند عز و جل گنجینه‎های زمین و معادن آن را برایش آشکار می‎سازد، و او را به وسیله رعب یاری می‎کند و زمین را به او پر از عدل و قسط می‎نماید چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.۴۷۱
ذوالقرنین ما بین مشرق ومغرب را گرفت و تصرف کرد. قائم علیه‎السلام نیز مشرق و مغرب زمین را به تصرف درخواهد آورد. ذوالقرنین پیغمبر نبود ولی به او وحی شد چنانکه در حدیث آمده.
قائم علیه‎‏السلام همچنین پیغمبر نیست ولی چنانکه در حدیثی نقل شده – به او وحی می‎شود. ذوالقرنین برابر سوار شد.
قائم علیه‎السلام نیز به ابر می‎نشیند، دلیل بر آن روایت است که صفار و علامه مجلسی در بحار از بصائر و اختصاص نقل کرده‎اند که به سند خود از عبدالرحیم از حضرت ابو جعفر باقر علیه السلام آورده‎اند که فرمودند:
ذوالقرنین میان دو بر مخیر شد، ولی او ابر رام را انتخاب کرد، و ابر سخت برای صاحب شما ذخیره گردید. راوی می‎گوید: عرض کردم: سخت کدام است؟ فرمود: هر آن که ابری که در آن رعد و صاعقه یا برق باشد. صاحب شما بر آن سوار می‎شود، باری او سوار ابر می‎شود و به سببها می‎رسد، سببهای آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه، پنج تا معمور و دو تا خراب. ۴۷۲
از حضرت ابوعبدالله صادق علیه‎السلام روایت است که فرمود: خداوند به ذوالقرنین اختیار داد که از دو ابر رام و سخت انتخاب کند او رام را انتخاب کرد و آن ابری است که برق و رعدی در آن نیست. و اگر سخت را اختیار می‎کرد برایش میسر نمی‎شد. زیرا که خداوند آن را برای قائم علیه‎السلام ذخیره فرموده است.۴۷۴
شباهت به شعیب پیغمبر
شعیب علیه‎السلام قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد تا اینکه عمرش طولانی و استخوانهایش کوفته شد، سپس از نظرشان غائب گشت – تا آنجا که خدا خواسته بود – و دوباره به صورت جوانی به آنهابازگشت. این را علامه مجلسی – رحمه الله – در جلد پنجم بحار از امیرالمؤمنین علیه‎السلام روایت کرده است.۴۷۵
قائم علیه‎السلام نیز با وجود طول عمر به صورت جوانی ظاهر می‎شود که کمتر از چهل سال دارد. در بحار از حضرت ابی‎عبدالله صادق علیه‎السلام آمده که:
آنکه از چهل سال بیشتر داشته باشد صاحب این امر نیست. ۴۷۶ و اخبار متعددی به همین مضمون رسیده است.
شعیب علیه‎السلام، چنانکه در حدیث نبوی صلی‎الله علیه و اله آمده، از مبحت خداوند آنقدر گریست تا کور شد، خدای عزوجل چشمانش را بازگرداند، دو باره گریست تا کور شد پس باز خداوند دیدگانش را بینا کرد بازهم گریست تا کور شد، بار دیگر خداوند بینائی را به او بازگرداند. ۴۷۷
قائم علیه‎السلام در زیارت ناحیه چنین فرموده:
و لا بکین علیک بدل الدموع دما
به جای اشک بر تو خون می‎گیریم.
شعیب علیه‎السلام در قوم خود گفت:
شعیب علیه‎السلام در قوم خود گفت:
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین.۴۷۸
قائم علیه‎السلام، نیز در کمال الدین آمده که حضرت ابوجعفر باقرعلیه‎السلام فرمود: هنگامیکه قائم علیه‎السلام خروج کند به کعبه تکیه می‎زند، و سیصد وسیزده مرد به زنش حاضر می‎شوند، پس اولین سخنی که به زبان می‎آورد این آیه است.
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.
سپس می‎گوید: من بقیه الله در زمین و خلیفه خدا و حجت او بر شما هستم، پس هیچ مسلمانی بر او سلام نمی‎کند، مگر اینکه چنین می‎گوید:
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه.
و چون شماره یارانش به یک عقد که ده هزار نفر است رسید، خروج می‎کند. پس در زمینه هیچ معبودی جز خداوند عزوجل باقی نمی‎ماند، بتها و اصنام و غیر آنها نابود می‎شود و آتش در آنها می‎افتد، و این امر پس از غیبتی طولانی خواهد بود تا خداوند بداند چه کسی در غیبت ایمان می‎آورد و اطاعت می‎کند.۴۷۹
شعیب علیه‎السلام، تکذیب کنندگانش به آتشی که از ابری که بر آنها سایه افکنده بود بیرون آمد، سوختند و چنانکه خداوند عزوجل می‎فرماید:
فکذبوه فاخذه عذاب یوم الظله انه کان عذاب یوم عظیم.
قائم علیه‎السلام نیز تمام بتها و معبودهای غیر خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت. چنانکه در حدیث گذشته دانستی.
شباهت به موسی علیه‎السلام
موسی علیه‎السلام دوران حملش مخفی بود.
قائم علیه‎السلام نیز همینطور، دوران حملش مخفی بود.
موسی علیه‎السلام ولادتش مخفیانه صورت گرفت.
قائم علیه‎السلام نیز ولادتش مخفیانه انجام شد.
موسی علیه‎السلام از قومش دو غیبت داشت که یکی از دیگری طولانی‎تر بود، غیبت اول از مصر بود و غیبت دوم هنگامی که به سوی میقات پروردگارش رفت،‌مدت غیبت نخستین بسیت و هشت سال بود، چنانکه در روایت شیخ صدوق در کمال‎الدین به سند خود از عبداله بن سنان آمده که گفت: شنیدم، حضرت ابی عبدالله صادق علیه‎السلام می‎فرمود:
در قائم علیه‎‏السلام سنت موسی بن عمران هست. عرضه داشتم: سنتی که از موسی بن عمران در او هست چیست؟ فرمود: مخفی بودن ولادتش و غیبت از قومش. گفتم: موسی بن عمران علیه‎السلام چند وقت از قوم و اهلش غائب بود؟ فرمود: بیست و هشت سال.۴۸۱
و مدت دومین غیبت چهل روز بود، خداوند متعال فرموده:
فتم میقات ربه اربعین لیله. ۴۸۲
قائم علیه‎السلام نیز دو غیبت داشته یکی از دیگری طولانی‎تر –
چنانکه گذشت-.
موسی علیه‎السلام، خداوند تعالی با او سخن گفت و چنین فرمود:
انی اصطفیتک علی الناس برسالاتی و بکلامی فخذما آتیتک و کن من الشاکرین.
قائم علیه السلام نیز همینطور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامیکه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنانکه دربحار از حضرت ابو محمد عسگری علیه السلام آمده که فرمود:
هنگامیکه پروردگار من مهدی این است را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد، او را به سرا پرده عرش بردند تا اینکه او را در پیشگاه خداوند عزو جل نگهداشتند، ازجانب خداوند خطاب آمد: مرحبا بتو ای بنده من برای یاری دینم و آشکار نمودن امر و راهنمای بندگانم، سوگند خورده‎ام که بتو بگیرم و بتو بدهم و بتو ببخشایم و بتو عذاب کنم.
موسی علیه‎السلام از قوم خود و دیگران غائب شد، از ترس دشمنانش، خداوند عز و جل می‎فرماید:
فخرج منها خائفاً یترقب.۴۸۵
قائم علیه السلام نیز از ترس دشمنان از قومش و غیر آنها غائب شد. موسی علی نبینا و اله و علیه السلام وقتی غائب شد، قومش در منتهای رنج و فشارو مشقت و ذلت واقع شدند، که دشمنانشان پسران آنها را می‎کشتند و زنانشان را زنده می‎گذاشتند. قائم علیه‎السلام نیز شیعیانش و دوستانش در زمان غیبتش در منتهای سختی و فشار و ذلت می‎افتند، تا خداوند کسانی را که ایمان آورده‎اند پاک کند و کافرین را هلاک سازد.۴۸۶
در کمال الدین از حضرت باقر علیه‎السلام در بیان شباهت حضرت قائم علیه‎السلام به جمعی از پیغمبران آمده است که فرمود:
و اما روش موسی علیه‎السلام ترس مداوم و طول غیبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شیعیان بعد از او بر اثر آزار و خورای که از دشمنان ببنند تا آنگاه که خدای عز و جل ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را یاری کند و بر دشمنش تائید
نماید. ۴۸۷
در بحار از شیخ نعمانی از امیر‎المؤمنین علیه السلام آمده که فرمود:
زمین پر از ظلم و جور خواهد شد تا جائیکه احدی کلمه الله را جز مخفیانه نگوید، سپس خداوند متعال قوم صالحی را خواهد آورد که آن را پر از قسط و عدل نماید چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.۴۸۹
و در همان کتاب در علامات زمان غیبت در حدیثی طولانی از امام صادق (ع) آمده که فرمود:
… و مؤمن را اندوهناک، ذلیل و خوار خواهی دید و ببینی که مؤمن جز دردلش نتوان باطل را انکار نماید، و ببینی که دوستان ما را به دروغ نسبت دهند و شهادتشان را نپذیرند، و ببینی که حکمران به خاطر کافر. مؤمن را خوار نماید. ۴۹۰
می‎گویم: خروج سفیانی از جمله علائم حتمی پیش از ظهور حضرت قائم – عجل الله فرجه – می‎باشد، چنانکه روایات بسیاری در این باره آمده است، او از نوادگان بنی امیه – لعنهم الله تعالی می‎‏باشد و نامش عثمان بن عینیه است.
و از امام صادق علیه السلام است که فرمود:
اگر سفیانی را ببینی خبیث‎ترین مردم را دیده باشی، رنگش سر زرد و سرخ و چشمش کبود است. ۴۹۵
و از امیرالمؤمنین علیه‎السلام روایت است که فرمود:
پسر هند جگرخوار از وادی یابس خروج می‎کند، او مردی میان بالا، با صورت وحشتناک و جمجمه ضخیم و آبله رو می‎‏باشد.۴۹۶
تفصیل مطالب در بحار و غیر آن مذکور است. موسی‎علیه‎السلام، هنگامیکه قومش در بیابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سالهای بسربردند، هرگاه فرزندی برایشان متولد می‎شد، پیراهنی بر او بود به قامت خودش – مانند پوست بدن- این را طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است.۴۹۷
قائم علیه‎السلام، نیز برای شیعیانش در عصرظهور همین امر خواهد بود، چنانکه در کتاب المحجه از امام صادق علیه‎السلام روایت شده که فرمود:
وقتی قائم ما به پاخیزد زمین به نور پروردگارش روشن می‎گردد و بندگان از نور خورشید بی نیاز می‎شوند و شب و روز یکسان می‎گردد، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر می‎کند و در هر سال برایش پسری متولد شود و دختری برایش متولد نشود، پیراهنی به قامتش او را می‎پوشاند و هرچه بزرگتر شود آن پوشش نیز بزرگتر می‎گردد، و به هر رنگی که بخواهد می‎شود. ۴۹۸
موسی علیه‎السلام، بنی اسرائیل منتظر قیامش بودند، چون که به آنها خبر داده شده بود که فرج آنها به دست اوست. قائم علیه‎السلام نیز شیعیانش منتظرش هستند، زیرا که به آنها خبر داده‎اند که فرجشان به دست آن حضرت است.
موسی علیه‎السلام، خداوند متعال در باره‎اش می‎فرماید:
ما به موسی کتاب را دادیم پس در آن اختلاف شد.۴۹۹
قائم علیه‎السلام نیز همینطور، در کتاب که با او است که امیرالمؤمنین علیه‎السلام جمع کرده یعنی همان قرآنی که نزد حضرت حجت علیه‎السلام هست – اختلاف می‎شود ، از حضرت ابوجعفر باقر علیه‎السلام در باره آیه :
و لقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه۵۰۱
آمده که آن حضرت فرمود:
در آن اختلاف کردند همچنان که این امت در کتاب اختلاف نمودند، و در کتابی که با قئم هست نیز اختلاف خواهند کرد تا جائیکه مردم بسیاری آن را منکر خواهد شد، که آنها را پیش می‎کشد و گردنشان را می‎زند.۵۰۲
و در بحار از شیح طوسی به سند خود از حضرت ابوعبدالله صادق علیه‎السلام مردی است که فرمود:
اصحاب موسی به نهری آزمایش شدند و این همان است که خداوند تعالی می‎فرماید:
ان الله مبتلیکم بنهر.۵۰۳
اصحاب قائم علیه السلام نیز به مانند آن مبتلا خواهند شد.۵۰۴
موسی علیه‎السلام، خداوند متعال او را عصائی عنایت فرمود، و آن را معجزه آن جناب قرار داد.
قائم علیه‎السلام به همان عصا اختصاص یافته است، چنانکه در کمال‎الدین از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام آمده که فرمود:
عصای موسی از آن آدم بود، سپس به شیب رسیده بود، و آنگاه به موسی‎بن عمران رسید، آن عصا نزده است و من آنرا پیشتر دیده‎ام رنگش سبز است به همان وضعی که از درختش گرفته شده، به وسیله آن همان کارها را انجام می‎دهد که موسی انجام می‎داد، و هرچه مأمور شود انجام می‎دهد، و هر کجا افکنده شود با زبان خود نیرنگهای دشمنان را می‎بلعد.۵۰۵
و علامه مجلسی در جلد سیزدهم بحار به نقل از کتاب بصائر الدرجات همین روایت را آورده و در آن آمده است:
برای قائم ما علیه‎السلام آماده شد تا هر آنچه موسی علیه‎السلام انجام می‎داد با آن عصا انجام دهد، و آن می‎ترسان و آنچه نیرنگ و جادو کنند می‎بلعد و آنچه امر شود انجام می‎دهد و به هر سو که رو کند خدعه‎ها را می‎گیرد و خنثی می‎کند، دولب – یا دوسر – دارد یکی در زمین و دیگری بالا که بین آنها چهل زراع است. با زبان خود نیرنگهای، دشمنان را می‏بلعد.۵۰۶
امام صادق علیه السلام فرمود:
مردی از اهل فارس به نزد حضرت قائم علیه‎السلام می‎اید و از راه معجزه موسی علیه‎السلام را درخواست می‎کند، پس آن حضرت عصا را می‎افکند و به صورت اژدها درمی‎آید آن مرد می‎گوید: این سحر است، پس عصا – به امری شبیه امر موسی علیه‎السلام – آن مرد را می‎بلعد.۵۰۷
و در جلد سیزدهم بحار به نقل از نعمانی به سند خود از حضرت ابی عبدالله صادق علیه‎السلام آمده که فرمود:
عصای موسی چوپ آس و از درخت بهشتی است که وقتی می‎خواست به سوی مدین برود جبرئیل آن را برایش آورد، و آن عصا با تابوت آدم در دریاچه طبریه است نه می‎پوسد و نه تغییر می‎یابند، تا آنکه قائم علیه السلام آنها را هنگام قیامش بیرون آورد.۵۰۹
موسی علیه‎السلام با ترس از مصر فرار کرد، خداوند عز وجل به نقل از او می‎فرماید:
فقررت منکم لما خفتکم۵۱۰
قائم علیه السلام از ترس اشرار، از شهرها گریخت و در بیابانهای بی‎آب و علف سکنی گزید، با وجود این به نزد قوم می‎آید، و در میان آنها راه می‎رود و از احوالشان با خبر می‎شود و در حالیکه آن حضرتش را نمی‎شناسد چنانکه گذشت.
در هنگام ظهورش به خاطر ترین از سفیانی از مدینه فرار خواهد کرد، دلیل بر آن روایتی است که در بحار و غیر آن از حضرت ابوجعفر باقر علیه‎السلام منقول است که در بارة سفیانی – لغته الله – فرمود: و سفیانی گروهی را به مدین می‎فرستد پس مهدی علیه السلام به سوی مکه رفته، لشکری در تعقیب آن حضرت می‎فرستد ولی به آن جناب نمی‎رسد تا اینکه قائم علیه‎السلام هراسان و ترسناک – به روش موسی بن عمران – وارد مکه می‎شود و امیر ارتش سفیانی در بیابان بیداء فرود می‎آید و جارچی از سوی آسمان به آن بیابان خطاب می‎کند که:
یا بیداء آبیدی القوم
ای صحرای بیدا این گروه را نابود کن، پس زمین آنها را فرو می‎برد. و فقط سه نفر از آنها باقی می‎ماند که خداوند چهره‎هایشان را به شیت بازمی‎گرداند، و آنها از قبیلة کلب هستند، و در بارة آنها این آیه نازل شده:
یا ایهاالذین اوتوالکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقاً لما معکم من قبل ان نظمس وجوها فنردها علی ادبارها.۵۱۱
موسی علیه‎السلام دشمنش – قارون – را به زمین فرو برد. چنانکه خداوند عز و جل می‎فرماید:
فخسفنابه و بداره الارض۵۱۲
قائم علیه‎السلام نیز – چنانکه گذشت – خداوند متعال دشمنانش – لشکر سفیانی – را به زمین فرو خواهد برد.
موسی علیه‎السلام چون دستش را برمی‎آورد، می‎درخشید و سفیدی آن بینندگان را خیره می‎ساخت..۵۱۳
قائم علیه‎السلام نورش می‎‏درخشد تا جائیکه مردم از نور آفتاب و ماه بی نیاز شوند. موسی علیه‎السلام از سنگ برایش دوازده چشم می‎جوشید.
قائم علیه‎السلام نیز، در بحار به نقل از نعمانی به سند خود از حضرت ابوجعفر باقر علیه‎السلام آمده است که فرمود:
هرگاه قائم علیه‎السلام ظهور نماید با پرچم رسول الله صلی الله علیه و آله و انگشتری سلیمان و سنگ و عصای موسی قیام خواهد کرد. پس دستور می‎دهد که منادی آن حضرت جار بزند که: هیچکس از شما آب و غذا و علوفه برندارد. اصحاب آن حضرت می‎گویند: می‎خواهد ما و چهارپایانمان را از گرسنگی و تشنگی بکشد! پس آن حضرت حرکت می‎کند. اصحاب هم در خدمتش حرکت می‎کنند، پس اولین منزلی که فرود می‎آید به سنگ می‎زند. از آن غذا و آب و علوفه بیرون می‎آید، پس از آن می‎خورند و می‎آشامند و چهارپایان را نیز علوفه می‎دهند تا در پشت کوفه به نجف برسند.۵۱۴
شباهت به هارون
هارون علیه‎السلام را خداوند متعال به آسمان بالا برد و سپس باردیگر به زمین بازگرداند. چنانکه در جلد پنجم بحار در روایت مسندی از حضرت ابی عبدالله صادق علیه‎السلام آمده که فرمود:
موسی به هارون گفت: بیا با هم به کوه طور سینا برویم، چون با هم رفتند.
ناگاه خانه‎ای دیدند که بر آن درختی بود بر روی آن دو پیراهن، پس موسی به هارون گفت: خانه‎هایت را برافکن و داخل این خانه شو و این دو حله را سیر کن و بر تخت بخواب، هارون نیز همین کار را کرد، پس چون بر تخت آرمید، خداوند او را قبض کرد و خانه و درخت برداشته شد، و موسی به سوی بنی‎اسرائیل بازگشت و به آنها خبر داد که خداوند هارون را قبض روح کرد و به سوی خود بالا برد، گفتند: دروغ می‎گویی تو او را کشته‎ای، پس موسی به درگاه الهی شکوه کرد، خداوند متعال به فرشتگان امر فرمود تا او را بر تختی که بین زمین و آسمانی فرو آوردند تا اینکه بنی‎اسرائیل او را دیدند و دانستند که مرده است.۵۲۰
هارون علیه‎السلام از راه دو سخن موسی را می‎شنید همچنانکه موسی سخن هارون را از راه دور می‎شنید.
هنگامیکه قائم ما قیام می‎کند خداوند عز و جل در گوشها و چشمها شیعیان ما خواهد افزود بطوریکه بین آنها و حضرت قائم علیه‎السلام پستی نخواهد بود، با آنها سخن می‎گوید و آنها می‎شنوند، و به او نگاه می‎کنند در حالیکه در جای خودش باشد.۵۲۱
شباهت به یوشع علیه‎السلام:
یوشع علیه‎السلام پس از وفات موسی علیه‎السلام مناقات امت آن حضرت با او جنگ کرد.
قائم علیه‎السلام، مناقان این امت، با او جنگ خواهند کرد.
یوشع علیه‎السلام، خورشید برایش بازگشت قائم علیه‎السلام با آفتاب و ماه سخن می‎گوید و آنها را صدا می‎زند، و آنها به او پاسخ می‎دهند. چنانکه علامه مجلسی در بحار از حضرت ابوجعفر باقر علیه‎السلام روایت کرده که فرمود:
قائم علیه‎السلام سیصد و نه سال زمامداری می‎کند – همان قدر که اهل کهف در غارشان بسر بردند- زمین را پر از عدل و قسط خواهد کرد چنانکه پر شده باشد از ظلم و جو، پس خداوند برای او شرق و غرب زمین را فتح خواهد کرد، مردم را خواهد کشت تا اینکه جز دین محمد صلی الله علیه و آله باقی نماند، شیوة سلیمان بن داود را پیش خواهد گرفت و آفتاب و ماه را صدا می‎یزند و او را پاسخ می‎دهند، زمین برای او در نور دیده شود و به او وحی می‎شودکه به امر خداوند به وحی عمل می‎کند.۵۲۲
شباهت به حزقیل علیه‎السلام
حزقل نیز گفته شده – بر وزن زبرج-
جزقیل علیه‎السلام. خداوند متعال مردگانی را برایش زنده کرد.
قائم علیه‎السلام، خداوند برای او مردگانی را از مؤمنین و منافقین و کافرین زنده خواهد کرد.
در بحار به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن حدیثی طولانی آمده که فرمود:
..ای شگفتا و چگونه تعجب نکنم از مردگانی که خداوند آنها را زنده برانگیزد، گروه گروه با بلیه و پاسخگوئی به دعوت کنندة الهی به کوچه‎های کوفه وارد شوند.۵۳۰
شباهت به داود:
داود علیه‎السلام را خداوند عز و جل در زمین خلیفه ساخت و فرمود:
یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض ۵۳۵
قائم علیه السلام را نیز خداوند خلیفه در زمین نمود و فرمود:
امن یجیب المضطرادا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض.۵۳۶
داود علیه السلام، خداوند آهن را برایش نرم کرد که در قرآن آمده:
والنا له الحدید.۵۳۸
قائم علیه‎السلام نیز خداوند آهن را برایش نرم کرده است، چنانکه در بعضی از کتابها از محمد بن زید کوفی از امام صادق علیه‎السلام مروی است که فرمود:
مردی از عمان به خدمت صاحب الزمان علیه‎السلام می‎آید و عرض می‎کند: آهن برای داود نرم شد اگر تو هم مانند او بیاوری تصدیقت می‎کنیم. پس آن حضرت معجزه داود را به او نشان می‎دهد، ولی آن شخص منکر می‎شود، پس قائم – عجل الله فرجه عمود آهنینی به گردن او می‎اندازد که هلاکت می‎شود و می‎فرماید: این جزای کسی است که آیات خدا را دروغ می‎انگارد.
داود علیه‎السلام، سنگ با او سخن گفت و صدا زد: ای داود مرا بگیر و جالوت را با من به قتل برسان. قائم علیه‎السلام نیز علم و شمشیری او را صدا می‎کنند و می‎گویند: ای ولی خدا خروج کن و دشمنان خدا را به قتل برسان.
داود علیه‎السلام جالوت را کشت.
قائم علیه‎‎السلام (جان را – که از جالوت بدتر است – می‎کشد.
داود علیه‎السلام به الهام در میان مردم حکم می‎کرد.
قائم علیه‎السلان – به حکم داود قضاوت خواهد کرد و از بینه و شاهد نمی‎پرسد، و نیاز به آن ندارد.
شباهت به سلیمان علیه‎السلام
سلیمان علیه‎السلام، داود او را جانشین و خلیفة خود قرار داد و در حالیکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، که در حدیثی از امام نهم حضرت حوا(علیه‎السلام) آمده که فرمود:
خداوند تبارک و تعالی به داود می‎فرمود که سلیمان را خلیفه خود سازد در حالیکه کودک بود و چوپانی گوسفندان می‎کرد. عباد و علمای بنی اسرائیل این مطلب را انکارکردند، پس خداوند تعالی وحی فرمود که: عصای آن افراد را بگیر و عصای سلیمان را نیز بگیر و آنها را در اتاق بگذارو در آن اتاق را به مهر خودشان مهر کن، و چون فردا شود عصای هر کس برگ کرده و سیر داده بود او خلیفه است، پس داود این مطلب را به آنها خبر داد، گفتند: ما راضی و تسلیم شدیم. قائم علیه‎السلام را خداوند عز و جل خلیف قرار داد و حال آنکه کودکی تقریباً پنج ساله بود، و در زمان حیات پدرش به سؤالات سعدبن عبدالله قمی پاسخ گفت – چنانکه گذشت – سلیمان علیه‎السلام گفت: پروردگارا به من ملکی عنایت کن که برای هیچکس بعد از من شایسته نباشد. ۵۴۲
حکومت پادشاهان و امرای زمین تنها بر انسانها است ولی حکومت سلیمان بر جن و انس و پرندگان بود، خداوند عزوجل می‎فرماید: وحشر سلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیرفهم یوزعون.۵۴۳
قائم علیه‎السلام، خداوند متعال ملکی به او عنایت خواهد فرمود که برای احدی از اولین و آخرین – از نظر کمیت و کیفیت – مانندش نبوده، اما کمیت: برای اینکه آن حضرت مابین شرق و غرب را می‎گیرد- چنانکه در حدیث آمده – و اما کیفیت: برای اینکه محض عدالت و عدالت محض است، و چونکه حکومتش تمام اهل آسمانها و زمینها را شامل می‎گردد.
سلیمان علیه‎السلام، خداوند باد را در تسخیر او قرار داده بود، خدای عز و جل می‎فرماید:
فسخرنا له الریحتجری بامره رخاء حیث اصاب.۵۴۴
قائم علیه‎السلام نیز خداوند باد را در خدمتش قرار می‎دهد. چنانکه در حدیثی که در کمال‎الدین روایت شده امام صادق علیه‎السلام فرمود: پس خداوند تبارک و تعالی بادی برانگیزد که در هر بیابان ندا کند: این مددی است که به قضاوت داود و سلیمان علیهما السلام قضاوت می‎کند و بینه نمی‎خواهد. ۵۴۵
سلیمان علیه‎السلام مدتی از قومش غایب شد.
قائم علیه‎السلام غیبتش طولانی‎تر از سلیمان است.
سلیمان علیه‎السلام آفتاد برایش بازگشت.
قائم علیه‎السلام آفتاب و ماه را می‎خواند و آنها او را پاسخ می‎دهند.
سلیمان علیه‎السلام حشمه الله بوده. قائم علیه‎السلام نیز چشمه الله است.
شباهت به آصف
آصف علمی از کتار را داشت. قائم علیه‎السلام علوم کتاب نزدش هست.
آصف، خداوند او را مدتی طولانی از قومش غایب کرد.
قائم علیه‎السلام، خداوند متعال او را مدتی طولانی از نظرها غائب ساخته است.
آصف، با غیبتش ابتلا و گرفترای بنی اسرائیل سخت و شدید شد.
قائم علیه‎السلام نیز با غیبتش گرفتاری و ابتلای مؤمنین شدت یافت.
شباهت به دانیال علیه‎السلام
دانیال علیه‎السلام از بنی اسرائیل مدتی مدید غائب بود، و در هر چاهی بزرگ او را با شیر درنده زندانی کرده بودند تا آن شیر او را طعمة خود سازد، پس خداوند تعالی او را حفظ کرده و به یکی از پیغمبران بنی‎اسرائیل دستور داد که غذا و آبش را ببررد، و گرفترای پیروان و شیعیانش شدید شد.
قائم علیه‎السلام از نظر ما غائب مانده و با غیبتش گرفتاری ما بسیار شده، دشمنان آن حضت قصد کشتنش را داشتند ولی خداوند او را حفظ و حراست فرمود.
شباهت به عزیز
عزیز علیه‎السلام وقتی به سوی قومش بازگشت و در میان آنها ظاهر شد تورات را آنطور که بر موسی بن عمران علیه‎السلام نازل شده بود خواند.
قائم علیه‎السلام هنگامیکه ظاهر شد برای اهل زمین قرآن را آن چنانکه بر حضرت خاتم النبین صلی الله علیه و آله نازل شده خواهد خواند.
شباهت به جرجیس
جرجیس علیه‎السلام، خداوند مردگانی را برایش زنده کرد، چناکه در بحار آمده که: زنی به خدمتش آمد و گفت:
ای بندة صالح، گاوی داشتیم که با آن امرار معاش می‎کردیم و آن مرده است جرجیس به او گفت: این عصا را بگیر و آن را بر گاوت قرار ده و بگو که جرجیس می‎گوید: باذن خداوند برخیز. پس چون آن زن این کار را کرد. آن گاو زنده شد پس به خداوند ایمان آورد.۵۴۶
قائم علیه‎السلام نیز خداوند متعال مردگانی را برایش زنده خواهد کرد.
شباهت به ایوب علیه‎السلام
ایوب علیه السلام هفت سال بر بلا صبر کرد.
قائم علیه‎السلام از هنگام وفات پدرش تا کنون صبر کرده و نمی‎دانم تا کی این صبر ادامه خواهد داشت!!
ایوب علیه‎السلام یک یا دوچشم از زمین برایش جوشید، خداوند متعال می‎فرمایدک
ارلض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب.۵۴۹
قائم علیه‎السلام نیز برایش چشمه از زمین جوشید.
ایوب علیه‎السلام، خداوند مردگانی را برایش زنده کرد،
خداوند چنین فرموده:
و اتناه اهله و مثلهم معهم رحمه من عندناوذکری للعابدین.۵۵۱
قائم علیه السلام نیز خداوند مردگانی را برایش زنده می‎کند.
شباهت به یونس علیه‎السلام
شیخ صدوق رحمه الله علیه به سند خود از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: بر حضرت ابو جعفر محمد بن علی باقی علیه‎السلام وارد شدم می‎خواستم از قائم آل محمد علیهم السلام از آن حضرت سوال کنم که خود آغاز سخن کرد و فرمود: ای محمدبن مسلم به درستی که در قائم از ال محمد صلی الله علیه و آله از پنج پیغمبر شباهت هست: یونس بن متی، و یوسف بن یعقوب و موسی و عیسی و محمد صلوات الله علیهم، اما شباهت از یونس به متی اینکه پس از غیبت در قیافه جوانی در سن پیری به سوی قومش بازگشت. ۵۵۲
شباهت به زکریا علیه‎السلام
ذکریا علیه السلام، فرشتگان او را ندا کردند در حالیکه به نماز ایستاده بود.
قائم علیه‎السلام نیز – خداوند او را مورد خطاب قرار داد، و همچنین فرشتگان در هر ش قدر او را ندا می‎کنند، و جبرئیل هم هنگامیکه با آن حضرت بیعت می‎کند دست بر دست آن حضرت می‎نهد و می‎گوید: بیعت برای خدا.
ذکریا علیه‎السلام در مصیبت حضرت ابی عبدالله حسین علیه‎السلام سه روز گریه کرد.
قائم علیه‎السلام نیز تمام عمرش و در همة زمانش بر آن حضرت می‎گرید، چنانکه در زیارت ناحیه آمده:
و لا ندنبک صباحاً و مساء و لابکین علیک بدل الدموع کما
یعنی: شب و روز بر تو ندبه می‎کنم و به جای اشک بر تو خون می‎گریم.

 

شباهت به یحیی علیه‎السلام
یحیی علیه‎السلام پیش از ولادت به او بشارت و مژده داده شد. قائم علیه‎السلام نیز بشارت و مژده‎اش پیش از ولادت داده شد. یحیی علیه‎السلام در شکم مادر سخن گفت، چنانکه در حدیث از امام عسگری علیه‎السلام آمده که فرمود:
روزی مریم بر مادر یحیی – هسمر ذکریا – وارد شد، ولی او برایش برنخاست، یحیی (از شکم مادر) ندا کرد: بهترین زنان عالم در حالتی که بهترین مردان جهان را با خود وارد بر تو وارد می‎شود برایش بر نمی‎خیزی؟ پس مادرش متنبه شده و از جای برخاست.۵۵۵
قائم علیه السلام نیز چنانکه روایت حکیمه آمده – در شکم مادر سخن گفت و سورة قدر را قرائت کرد. ۵۵۶
یحیی علیه‎السلام زاهدترین و عابدترین مردم زمانش بود. قائم علیه‎السلام نیز عابدترین و زاهدترین مردم زمانش می‎باشد.
شباهت به عیسی علیه‎السلام
عیسی علیه‎السلام فرزند بهترین زنان زمانش می‎باشد.
قائم علیه‎السلام نیز فرزند بهترین زنان زمانش می‎باشد.
عیسی علیه‎السلام در شکل مادر تکلم کرده تسبیح می‎گفت.
قائم علیه‎السلام نیز در شکم مادر سخن گفته است.
عیسی علیه‎السلام در کودکی در گهواره سخن گفت.
قائم علیه السلام نیز در کودکی در گهواره سخن گفت.
حضرت حجت علیه السلام بعد از ولادتش تکلم کرد و گفت:
اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له و ان محمد رسول الله صلی الله علیه و آله.
سپس بر امیر المومنین و امامان علیهم السلام یک به یک درود فرستاد تا به پدرش رسید، آنگاه لب فرو بست تا روز هفت به توحید سخن گفت و بر محمد و امامان علیهم السلام درود فرستاد. سپس این آیه را تلاوت کرد:
بسم الله الرحمن الریحم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض.۵۵۷
عیسی علیه السلام، خداوند حکمت و ویژگیهای نبوت را در کودکی به او عنایت فرمود.
قائم علیه السلام نیز خداوند حکمت و ویژگیهای امامت را در کودکی به حضرتش عنایت کرد.
عیسی علیه السلام را خداوند متعال به سوی خود بالا برد.
قائم علیه‎السلام را نیز خداوند متعال به سوی خود بالا برد.
عیسی علیه‎السلام، مردم در باره‎اش اختلاف کردند.
قائم علیه السلام نیز مردم در باره‎اش اختلاف کردند.
عیسی علیه‎السلام نیز مردم در باره‎اش اختفا کردند.
خداوند عزوجل از زبان او در قرآن چنین آورد:
و احیی الموتی باذن الله،۵۶۲
و خطاب به او فرموده:
واذتخرج الموتی باذنی ۵۶۳
و قائم علیه‎السلام نیز مردگان را زنده می‎کند.
عیسی علیه‎السلام فرمود:
من به شما خبر می‎دهد آنچه می‎خورید و آنچه در خانه‎هایتان ذخیره می‎کنید. ۵۶۴
قائم علیه السلام بر تمام احوال و کارهای ما مطلع است.
و دلیل بر آن، تمام اخبار و روایات بسیاری اینست که در بارة علم ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده، روایتی است که در خزایج از ابونصیر نقل شده که گفت:
با حضرت ابوجعفر باقر علیه‎السلام به مسجد رفتم، مردم می‎آمدند و می‎رفتند، آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آیا مرا می‎بینند؟ من هم به هر کس که بر می‎خوردم سؤال می‎کرد: آیا ابوجعفر را ندیدی؟ می‎گفت: نه.
در حالیکه آن حضرت ایستاده بود، تا اینکه ابوهارون مکفوف (نابینا) وارد شد. حضرت فرمود: از این هم بپرس. به او گفتم: آیا ابوجعفر علیه‎السلام را ندیدی؟ گفت: مگر این نیست که ایستاده؟ گفتم: از کجا دانستی؟ گفت: چگونه ندانم و حال آنکه او نور درخشنده است.۵۶۵

حضرت مهدی‌(عج) به عنوان منجی که تمام ادیان الهی به ظهورش پیروان خود را وعده داده‌اند، تمام پیامبران به او اقتدا می‌کنند از خضر نبی تا عیسی‌بن مریم (علیهم السلام و الصلاة). اما آنچه حائز اهمیت است، شباهت‌های بسیاری میان حضرت عیسی بن مریم (ع) با مهدی موعود(عج) است که برخی از این شباهت‌ها اشاره می‌شود:* مهدی(عج) و مسیح(ع) نوادگان دختری «یسّی»حضرت عیسی(ع) نواده دختری «یسّی» است. مهدی(ع) نیز از جانب مادرش، نرجس خاتون، نواده دختری «یسّی» است، زیرا او دختر یشوعا، پسر قیصر، شاه روم و از نسل داود پیامبر(ع) بوده و مادرش از اولاد یکی از حواری‌های عیسی(ع) به نام شمعون صفا، وصی حضرت عیسای مسیح است، که وی نیز نواده عیسی است.
در کتاب اشعیای نبی درباره ظهور حضرت حجت‌بن‌الحسن(ع) آمده است: و نهالی از تنه «یسّی» بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهد شگفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت… مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین، به راستی حکم خواهد نمود… کمربند کمرش، عدالت خواهد بود و کمربند میانش، امانت.
در قاموس کتاب مقدس نوشته شده است: «یسّی» به معنای قوی، پدر حضرت داود(ع) و نوه «راعوت» است؛ و نسب وی در عهد قدیم دو مرتبه مذکور گشته، و دو مرتبه در عهد جدید وارد شده است و غالبا به «یسّی» بیت لحمی معروف می‌باشد و به گونه‌ای مشهور بود که داود را پسر یسی می نامیدند، در صورتی که خود داود، شهرت و شخصیتی عظیم داشته و از پیامبران بزرگ بنی‌اسرائیل بوده است و به واسطه داود «یسّی» از اجداد مسیح محسوب گشت.
منظور از نهالی که از تنه یسّی خواهد رویید، ممکن است یکی از چهار نفر ـ یعنی حضرت داود، سلیمان، عیسی و مهدی(ع) باشد، ولی دقت و برسی کامل آیه‌های گفته شده، نشان می‌دهد که منظور از این نهال، هیچ یک از آن پیامبران نیستند، بلکه همه آن بشارت‌هاف ویژه قائم آل‌محمد(ع) است، زیرا حضرت داود و سلیمان(ع) فرزندان پسری یسّی هستند و حضرت عیسی(ع) نواده دختری او و مهدی(ع) نیز از جانب مادرش، نواده دختری یسّی است.
دهخدا از قاموس کتاب مقدس نقل می‌کند:
سلسله سلطنت او (داود) به طور روحانی در شخص عیسی تجدید شد که از طرف جسم از نسل او بود؛ و بنابر این، فرزند داود خوانده شد؛ و درباره مسیح گفته شده است که برتخت داود می‌نشیند.* شباهت مادر مهدی(عج) به مادر عیسی(ع)در خبرآمده است:
عبور حضرت مسیح(ع) به سرزمین کربلا افتاد. دید گروهی از آهوان در آنجا گردهم آمده و گریه می‌کنند. آنگاه چشم‌شان به عیسی‌بن مریم افتاد. با چشمانی اشک‌آلود به سوی او آمدند؛ پس ایشان نشست و حواری‌ها هم نشستند و همگی انان نیز به گریه افتادند، ولی یاران مسیح(ع) علت نشستن و گریه را نمی‌دانستند؛ پرسیدند: ای روح‌‌الله و کلمة‌الله، چه چیز شما را می‌گریاند؟ فرمود: آیا می‌دانید این جا چه زمینی است؟ گفتند: نه گفت: اینجا زمینی است که جوجه (نواده) حضرت رسول احمد(ع) و فرزند آزاده طاهره بتول، شبیه مادرم کشته و در همین جا به خاک سپرده می‌شود.
شباهت فاطمه زهرا(ع) به مریم از چند جهت است:
۱ـ هر دو صدیقه هستند. مفضل بن عمر گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: چه کسی فاطمه زهرا(ع) را غسل داد؟ فرمود: علی بن ابی‌طالب(ع)
از کلامش دل‌تنگ شدم و برایم دشوار بود؛ پس به من فرمود: گویا گرفتگی و دل‌تنگی برایت پیش آمد و سخنانم برایت گران بود؟ گفتم: بلی، قربانت شوم فرمود: به خودت سختی و ناراحتی راه مده، چون فاطمه(ع) صدیقه بود.
«فانها صدیقه لم یکن یغسلها الا صدیق، اما علمت ان مریم لم یغسلها الا عیسی»؛
حضرت زهرا(ع) صدیقه بود و صدیقه را غسل ندهد، مگر صدیق؛ همان گونه که مریم را عیسی (ع) نسل داد،چون هر دو صدیق بودند.
اقای حسینی فیروزآبادی، به نقل از حلیلة الاولیا می‌نویسد:
قالت عائشة: ما رایت احدا قط اصدق من فاطمه غیر ابیها؛
هرگز ندیدم کسی را راست‌گو‌تر از فاطمه زهرا، به غیر از پدرش.
۲ هر دو، سرور زنان عالم هستند. مریم، سرور زنان زمان خویش بود، ولی فاطمه زهرا(ع) سرور زنان همه جهان از اولین تا آخرین است.
۳ـ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ . همچنین یونس بن ظبیان از امام صادق(ع) نقل می‌کند:
قال ابوعبدالله(ع): لفاطمة(ع) تسعه اسماء عند‌الله عزول: فاطمه، والصدیقه، والمبار‌که، والطاهرة، والزکیه و …
امام ششم(ع) فرمود: حضرت فاطمه(ع) دارای نه اسم است: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه و … .
۴ـ برای هر دو از آسمان مائده می‌آمد.
۵ـ هر دو، مورد لطف و عطای خداوند هستند. خداوند به مریم، عیسی(ع) را لطف فرمود: یا مریم ان ‌الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم و در حدیث معراج آمده:
«واعطیتک ان اخرج من صلبه(علی) احد عشر مهدیا کلهم من ذریتک من ابکر البتول: و آخر رجل منهم یصلی خلفه عیسی بن‌مریم، یملا الارض عدلا کما ملئت منهم ظلما و جورا»؛
و به تو (ای محمد) بخشش نمودم تا از صلب و پشت علی(ع) یازده مهدی بیرون آورم که همه آنها از ذریه تو از دوشیزه بتول (فاطمه زهرا(س) ) می‌باشند.
آخرین آنان مردی است که عیسی بن مریم پشت سرش به نماز می‌ایستد و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از سوی آنان(دشمنان، ستم‌گران و غاصبان) از ظلم و تجاوز پر شده است.
۶ـ هر دو، مخاطب ملائکه بودند. شیخ صدوق(ع) در امالی به اسنادش از ابن عباس، در ضمن حدیثی بلند، از پیامبر(ع) روایت می‌کند که آن حضرت درباره فاطمه(ع) و سختی‌هایی که پس از خودش بر آن بانوی بزرگوار وارد می‌گردد،
فرمود:
«سپس فاطمه(ع) خودش را خوار می‌بیند، پس از آنکه در دوران زندگی پدرش، عزیز بود. در این هنگام است که خداوند متعال، اسباب انس او را با ملائکه فراهم می‌سازد و فرشتگان، وی را مخاطب خود می‌سازند و به ایشان به آنچه مریم را صدا کردند، ندا می‌کنند و می‌گویند: ای فاطمه، خداوند تو را برگزید و پاک نمود و بر همه زنان علام برتری داد. ای فاطمه، عبادت کن و سجده و رکوع نما با کسانی که برای ذات پروردگار رکوع می‌کنند. پس از این، درد و الم به سراغ فاطمه می‌اید و مریض می‌شود؛ خدا مریم را به سراغ او می‌فرستد تا از او پرستاری نموده و با وی انس گیرد»
اسحاق‌بن‌ جعفر‌بن عیسی‌بن زید‌بن ‌علی‌بن ‌الحسین(ع) نیز حدیث دیگری را به همین مضمون از امام صادق(ع) نقل کرده است.

شباهت به خاتم النبیین صلی الله علیه و آله
سخن جامع در این باب فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‎باشد که فرمود:
مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من، و کنیه‎اش کنیه من، از نظر خلق و خلق شبیه‎ترین مردم به من است.
می‎گویم: از این سخن مبارک دردهای بسیاری گشوده می‎شود که شایسته است در آن نذیر نمائی تا ان شاء الله صبرت زیاد و سینه‎ات فراخ گردد.

404575_oJKkKmol

جهت تعجیل در ظهور منجی بشریت ، حضرت مهدی (عج) یک صلوات بفرستید

منابع

ظهور۱۲
۳۸۶ قرآن کریم ـ سوره عنکبوت ۲و۳٫
۳۸۷ قرآن کریم ـ سوره مومنون ۳۰ و نهج البلاغه خطبه ۱۰۲٫
۳۸۸ روضه الکافی، محمد بن یعقوب کلینی ۸/۳۷٫
۳۸۹ قرآن کریم ـ سوره جن ۲۶٫
۳۹۰ تحف العقول ابن شیعه ۲۳۰٫
۳۹۱ روضه کافی، محمد بن یعقوب کلینی ۲۴۷ ح ۳۴۶٫ سوره یس ۵۲٫
۳۹۲ اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی ج ۲/۹۱ باب الصبر ح ۱۲٫
۳۹۳ قرآن کریم سوره آل عمران ۲۰۰٫
۳۹۴ اصول کافی محمد بن یعقوب کلینی ۲/۸۷ باب الصبر ح۲٫
۳۹۶ قرآن کریم ـ سوره مزمل
۳۹۷ قرآن کریم ـ سوره سجده ۲۴و۲۵
۳۹۸ قرآن کریم ـ سوره حجر ۹۷و۹۸
۳۹۹ قرآن کریم ـ سوره انعام ۲۳و۲۴٫
۴۰۰ قرآن کریم ـ سوره ق ۳۹٫
۴۰۱ قرآن کریم ـ سوره سجده ۲۴٫
۴۰۲ قرآن کریم ـ سوره اعراف ۱۲۷٫
۴۰۳ قرآن کریم ـ سوره توبه ۵٫
۴۰۴ قرآن کریم ـ سوره بقره ۱۹۱٫
۴۰۵ اصول کافی محمد بن یعقوب کلینی ج ۲/۸۸ باب الصبر ح ۳٫
۴۰۷ اصول کافی محمد بن یعقوب کلینی ج ۲/۴۷۷ ح ۱۲٫
۴۰۸ اصول کافی محمد بن یعقوب کلینی ج ۲/۹۱ باب الصبر ح ۱۳٫
۴۰۹ قرآن کریم سوره هود ۹۳٫
۴۱۰ قرآن کریم ـ سوره اعراف ۷۱٫
۴۱۱ کمال الدین،شیخ صدوق ، ج ۲ ، ۶۴ باب ۵۵ ح ۵
۴۱۲ قرآن کریم ـ سوره بقره / ۱۵۵
۴۱۳ قرآن کریم سوره آل عمران / ۷۰ و کمال الدین ج ۲ / ۶۴۹ باب ۵۷ ح ۳ .
۴۱۴ غیبت نعمانی ، محمد بن ابراهیم نعمانی / ۱۲ فی صفه القائم .
۴۱۵ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی / ۱۰۵ ، باب ما یلحق الشیعه عندالتمحیص و سوره آل عمران / ۱۸۶
۴۱۶ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی /۱۰۵
۴۱۷ قرآن کریم ، سوره نحل / ۱۲۷
۴۱۸ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی . ج ۲ / ۵۶ . باب المکارم ج ۲ .
۴۱۹ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی ، ج ۲ / ۵۶ ح ۳
۴۲۰ اقبال سیدبن طاووس ۴۵۷ جز اول
۴۲۱ بحارالانوار ، علامه مجلسی ۵۲ / ۱۲۸ ، ج ۲۲ .
۴۲۲ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۵۲ / ۱۲۸ ح ۲۲ .
۴۲۳ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۵۲ / ۱۳۰ ح ۲۹ .
۴۲۴ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی / ۱۰۴ فیماامریه الشیعه
۴۲۵ قرآن کریم ، سوره نساء / ۱۴۰
۴۲۶ تفسیر قمی ج ۱ / ۱۵۶
۴۲۷ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی ج ۲ / ۳۷۷ باب مجالسه اهل المعاصی ح ۸ .
۴۲۸ قرآن کریم ، سوره انعام / ۱۰۸
۴۲۹ قرآن کریم ، سوره انعام / ۶۸
۴۳۰ قرآن کریم ، سوره نحل / ۱۱۶
۴۳۱ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی ج ۲ / ۳۷۷۸ / ح ۱۲ .
۴۳۲ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی ج ۲/ ۳۹۷ ح ۱۳
۴۳۴ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی ج ۲ / ۳۹۷ ح ۱۴
۴۳۵ تفسیر برهان ، علامه بحرانی . ج ۱ / ۴۲۳ ح و سوره نساء / ۱۴۰
۴۳۶ قرآن کریم ، سوره نساء / ۱۴۰
۴۳۷ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۵ / ۸۳ ، باب الثامن والعشرون
۴۳۸ تحف العقول ، ابن شیعه / ۲۲۸
۴۳۹ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی / ۱۱۲ فی صفه القائم
۴۳۰ کمال الدین شیخ صدوق ج ۱ / ۳۳۰ باب ۳۲ ذیل ۱۵
۴۴۱ نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۲ ، فیض ، ۲۹۱ .
۴۴۲ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی / ۷۰
۴۴۳ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی / ۱۰۷ باب ملحق الشیعه عندالتمحیص
۴۴۴ غیبت نعمانی ، محمدبن ابراهیم نعمانی / ۱۰۶
۴۴۵ قرآن کریم سوره آل عمران / ۱۰۳
۴۴۶ بحارالانوار علامه مجلسی ج ۵۳ / ۱۷۷
۴۴۷ . بحارالانوار علامه مجلسی ج ۵۳ / ۱۷۷
۴۴۸ کمال الدین ، شیخ صدوق ، ج ۱/ ۳۰۲ باب ۲۶ ذیل ح ۱۱
۴۴۹ اصول کافی ، محمدبن یعقوب کلینی ج ۱ / ۳۳۹ باب ۴۵ ح ۴۳
۴۵۰ قرآن کریم ، سوره طه ۱۲۴ – ۱۲۶
۴۵۱ قرآن کریم ، سوره اسراء / ۷۱
۴۵۲ قرآن کریم ، سوره یوسف / ۸۸
۴۵۳ قرآن کریم ، سوره بقره / ۱۸۹
۴۵۴ کمال الدین ، شیخ صدوق ج ۲ / ۵۱۳ باب ۴۵ ح ۴۳
۴۵۵ جمال الدین الاسبوع ،‌سیدبن طاووس / ۲۳۰
۴۵۶ بحارالانوار ، علامه مجلسی ج ۲۲ / ۳۲۷ ح ۳۳
۴۵۷ قرآن کریم ، سوره جح / ۳۲
۴۶۲ قرآن کریم ـ سوره حج ۳۱٫
۴۶۳ مرآه الانوار ـ شیخ ابوالحسن العاملی ۱۹۸٫
۴۶۴ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ۱۲۶٫
۴۶۵ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ۲۸ باب ۱۲ جز اول ـ ح ۱٫
۴۶۶ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ۲۹ باب ۱۲ ح ۴٫
۴۶۷ بصائرالدرجات ـ علامه صفار ۴۲۲ ـ باب ۱۲ جز ۹ ح ۶٫
۴۶۹ قرآن کریم ـ سوره مائده ـ ۱۱۶٫
۴۷۰ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ج ۱۰۰/۱۳۳٫
۴۷۱ نهج البلاغه ـ خطبه سوم.
۴۷۲ قرآن کریم ـ سوره غاشیه ۲۵ ـ ۲۶٫
۴۷۳ تفسیر البرهان ـ علامه بحرانی ـ ج ۴/۴۵۵٫
۴۷۴ در جلد اول کتاب نام او را صریحاً آورده و خوابش را نسبت به امام مجتبی علیه السلام یاد کرده است به صفحه ۵۱۰ ترجمه جلد اول مراجعه کنید.
۴۷۵ معانی الاخبار ـ شیخ صدوق ـ ۱۵۶٫
۴۷۶ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ح ۴۹/۲۲۲ ح ۱۵ و رجال کشی / ۵۹۳ ح ۱۱۰۹و خلاصه علامه ـ ۴۸٫
۴۷۷ قرآن کریم ـ سوره نور ـ ۳۶٫
۴۷۸ غایه المرام ـ علامه بحرانی ـ ۳۱۸ باب ۱۲ جز ۶٫
۴۷۹ قرآن کریم ـ سوره احزاب ۴۶٫
۴۸۰ قرآن کریم ـ سوره مائده ۱۱۰٫
۴۸۱ قرآن کریم ـ سوره طه ۲۱٫
۴۸۲ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ج ۱۰۰/۴۰۹ ج ۶۷٫
۴۸۳ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ج ۴۷/۳۳۶ ج ۸ و ج۱۰۰/۱۲۶ ـ ح ۲٫
۴۸۴ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ج ۴۷/۷ح۲۲ و اصول کافی ـ ج ۳/۲۵۱ ـ ح ۵٫
۴۸۵ جنه الماوی ـ میرزای نوری ـ ۲۷۰ـ حکایت ۳۴٫
۴۸۶ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۵۵ ـ فی نهی التوقیت و التسمیه.
۴۸۷ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۵۵ ـ فی نهی التوقیت و التسمیه.
۴۸۹ اصول کافی ـ محمد بن یعقوب کلینی ـ ج ۲/۳۶۸ ـ باب کراهیه التوقیت ح ۲٫
۴۹۰ اصول کافی ـ محمد بن یعقوب کلینی ـ ج ۱/۳۶۸ ـ باب کراهیه التوقیت ح ۳٫
۴۹۱ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۵۵ ـ باب النهی عن التوقیت.
۴۹۲ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۵۸ ـ باب کذب الوقاتون.
۴۹۳ اصول کافی ـ محمد بن یعقوب کلینی ـ ج ۱/۳۶۸ باب کراهیه التوقیت ح ۴و ۳٫
۴۹۵ غیبت ـ شیخ طوسی ـ ۲۶۲ ـ باب النهی عن التوقیت.
۴۹۶ غیبت ـ شیخ طوسی ـ‌۲۶۲ ـ باب النهی عن التوقیت
۴۹۷ غیبت ـ شیخ طوسی ـ ۲۶۲ ـ باب النهی عن التوقیت
۴۹۸ احتجاج ـ شیخ طوسی ـ ج ۲/۲۸۱٫
۴۹۹ غیبت شیخ طوسی ـ ج ۲/۱۷۶ باب ذکر التوقیت.
۵۰۰ غیبت شیخ طوسی ـ ۲۶۳ و اصول کافی ـ ج ۱/۳۶۸ ـ غیبت نعمانی ـ ۱۵۷٫
۵۰۱ قرآن کریم ـ سوره رعد ۳۹٫
۵۰۲ غیبت شیخ طوسی ـ ۲۶۵ باب عن التوقیت.
۵۰۳ غیبت شیخ طوسی ـ ۲۶۳ فی عن التوقیت.
۵۰۴ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۵۷ نهی عن التوقیت.
۵۰۵ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۵۷ نهی عن التوقیت.
۵۰۶ قرآن کریم ـ سوره سبا ۱۷٫
۵۰۷ قرآن کریم ـ سوره نساء ۷۷٫
۵۰۹ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ج ۵۲/۱۰۶ ـ ح ۱۳٫ و عیاشی ـ ج ۲/۳ ـ ح ۳٫
۵۱۰ بحار الانوار ـ علامه مجلسی ـ ج ۵۲/۱۲۱ ـ ح ۵۰٫
۵۱۱ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۴۶ و در بحار الانوار ـ ج ۵۲/۲۳۵ ـ ح ۱۰۴٫
۵۱۲ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ ۲۳ باب ۱۱ ذیل ح ۱۱٫
۵۱۳ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ ۲۳ باب ۱۱ ذیل ح ۱۰٫
۵۱۹ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۰۹٫
۵۲۱ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۱۱٫
۵۲۲ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۱۱٫
۵۲۳ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۱۱۱٫
۵۲۴ اصول کافی ـ محمد بن یعقوب کلینی ـ ج ۱/۳۶۸ ـ باب کراهیه التوقیت ح ۵٫
۵۲۸ کمال الدین ـ شیخ صدوق ـ ج ۲/۴۸۴٫
۵۲۹ غیبت نعمانی ـ محمد بن ابراهیم نعمانی ـ ۸۱ باب فی حال الغیبه.
۵۳۰ قرآن کریم ـ سوره بقره ۲۸۶٫
۵۳۱ قرآن کریم ـ سوره نحل ۸۹٫
۵۳۲ قرآن کریم ـ سوره نمل ۷۵٫
۵۳۳ قرآن کریم ـ سوره فاطر ۳۲٫
۵۳۴ قرآن کریم ـ سوره یس ۱۲٫
۵۳۵ قرآن کریم ـ سوره انبیاء ۲۷٫
۵۳۶ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ـ ۳۸ باب ۱۹ جز اول
۵۳۷ قرآن کریم ـ سوره انبیاء ۷٫
۵۳۸ قرآن کریم ـ سوره ص ۳۹٫
۵۳۹ قرآن کریم ـ سوره رعد ۳۹٫
۵۴۱ قرآن کریم ـ سوره طه ۵۲٫
۵۴۲ قرآن کریم ـ سوره نمل ۷۵٫
۵۴۳ قرآن کریم ـ سوره سباء ۳٫
۵۴۴ قرآن کریم ـ سوره فاطر ۱۱٫
۵۴۵ قرآن کریم ـ سوره ق ۵۰٫
۵۴۶ قرآن کریم ـ سوره حدید ۲۲٫
۵۴۷ قرآن کریم ـ سوره واقعه ۷۷و ۷۸و ۷۹٫
۵۴۸ قرآن کریم ـ سوره یس ۱۲٫
۵۴۹ قرآن کریم ـ سوره دخان ۱و۲٫
۵۵۱ بصائرالدرجات ـ علامه صفار ۱۲۷ ـ باب ۶ ح ۳٫
۵۵۲ قرآن کریم ـ سوره شوری ۲۷٫
۵۵۳ قرآن کریم ـ سوره ابراهیم ۲۴و۲۵٫
۵۵۴ تحف العقول ـ ابن شعبه ۲۲۹٫
۵۵۵ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ۳۲۹ ـ باب ۹ جز ۷٫
۵۵۶ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ۳۲۹ ـ باب ۹ ـ جز ۷ ـ ذیل ح ۳٫
۵۵۷ بصائر الدرجات ـ علامه صفار ۳۲۹ ـ باب ۹ـ جز ۷ ـ ذیل ح ۲٫
۵۵۸ اصول کافی ـ شیخ کلینی ـ ج ۱/۲۵۷ ـ باب النادر فیه ذکر الغیب ـ ح ۳٫
۵۶۱ مشارق انوار الیقین ـ حافظ برسی ۱۲۵٫
۵۶۲ کمال الدین ـ شیخ صدوق ـ ج ۲/۵۱۶ باب ۴۵ ـ‌ ذیل ح ۴۴٫
۵۶۳ الغیبه ـ شیخ طوسی ۲۴۲٫
۵۶۴ کمال الدین ـ شیخ صدوق ـ ج ۲/۵۱۶ باب ۴۵ ـ ذیل ح ۴۴٫
۵۶۵ جنه الماوی ـ میرزا حسین نوری ۱۸ الفائده الاولی.
۵۶۷ قرآن کریم ـ سوره آل عمران ۸۴٫