رجعت سبز
![ظهور](http://img1.tebyan.net/big/1390/08/742292251597621151133218228255116101149204237.jpg)
اى آفتاب مهر! افزون بر یک هزاره است که خورشید جمالتبر ایوان هستى ما نتابیده و ما منتظران شیفته تو چشم بر آسمان ولایت دوخته و به انتظار طلوع آفتاب عدالت نشستهایم .
مولاى من! دلسوختگان وادى عشقت، دشتهاى طلب و معرفت و عشق را درنوردیده و بر آستانه فنا رسیدهاند . بر ما تشنگان وادى فنا، جرعهاى از ساغر مهر تو عین بقاست . ما باده پرستان میخانه عشق، در انتظار پیمانهاى از دست دلبریم .
به غیر از راه میخانه، رهى دیگر نداند دل
که مست از جام عشق است و بسى مستانه مىسوزد
بگردان دور مشتاقان، سبوى عشق را ساقى
ز شور و جذبه آن مى، لب و پیمانه مىسوزد
حجاب از چهره بگشاى و دمى از حجله بیرون آ
زلیخاى دل ما بین، چه سان دیوانه مىسوزد
اى زیباترین گلواژه دیوان عشق! تو چون غزال رمیده در غزل رام گشته و مطلع یک شعر خوب و عاشقانه خواهى شد . تو تفسیر واژه «عشق» گردیده و در دیوان عشق براى همیشه جاودانه خواهى ماند .
اى ماه من! چه زیباست هر شب با خیال روى تو آرمیدن و هر نیمه شب آفتاب دیدن .
چه زیباست نقد جان را با عشق تو سودا نمودن و نرد عشق با تو باختن!
چه زیباست کشته مسلخ عشق تو بودن و بر آستان مهر تو جان سپردن!
اى غمگسار غمزدگان!
گویند که ماواى تو در دل شکستگان است .
اى دوست! خرابآباد دل ما، جز با حضور سبز تو آباد نمىشود و ما ویرانهنشینان کوى عشق در انتظار «رجعتسبز» توایم .